استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود

استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود
مشاوره رایگان
برای دریافت مشاوره در مورد چگونگی عضویت در صندوق و شرایط سبد های مختلف کافیست عدد 2 را به سامانه زیر پیامک کنید.
- 02191004770
- [email protected]
- تهران، خیابان بهشتی، پلاک 436، طبقه 4، واحد 15
خانه / سرمایه گذاری و بورس / استراتژی های مدیریت پرتفوی سهام باید چگونه باشند؟
استراتژی های مدیریت پرتفوی سهام باید چگونه باشند؟
ما در این مطلب قصد داریم شما را با انواع استراتژی مدیریت سبد سهام و مهمترین عواملی که مدیر پرتفوی باید برای تعیین نوع استراتژی خود در نظر بگیرد و استراتژی های تشکیل یک پرتفوی کم ریسک و متنوع آشنا کنیم.
قطعا موفقیت در بازار سهام شرکت ها مانند هر بازار دیگری نیاز به انتخاب یک استراتژی، رویکرد مناسب، نظم فکری و … دارد در غیر این صورت سرمایه گذاری فقط خرید و فروش های بدون برنامه ای می شود که سود یا زیان سرمایه گذار را بیشتر به بخت و اقبال و شانس وابسته خواهد ساخت نه به مهارت هایی مانند قدرت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیال ، پشت شکار در تحقیق، توانایی تصمیم گیری و …
قطعا اگر می خواهید یک سرمایه گذاری موفق در بورس انجام دهید باید استراتژی های مدیریت پرتفوی سهام را فرا بگیرید.
مدیریت سبد سهام و یا مدیریت پرتفوی چیست؟
عموما به انجام معاملات بورسی با در نظر گرفتن تمامی جوانب اقتصادی و سیاسی و با بکارگیری انواع استراتژی های مدیریت سهام و استفاده از ابزار و روش های تحلیل سهام همچون تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال را مدیریت سبد دارایی و مدیریت پرتفوی می گویند. در ادامه به انواع استراتژی مدیریت سبد سهام بیشتر آشنا خواهید شد.
انواع استراتژی مدیریت سبد سهام
برای انتخاب سیستم مدیریتی، باید از شاخص ریسک سیستماتیک (بتا) استفاده کرد. بتا حساسیت پرتفوی موردنظر با بازده بازار را مشخص میکند. مدیریت تهاجمی و فعال در بازار، بتای مخالف یک و مدیریت منفعل، بتای نزدیک به یک دارد و هرچه اختلاف بتا از یک بیشتر باشد، مدیریت باید فعالتر باشد.
برای مدیریت سبد سهام بهطوری کلی دو استراتژی منفعل و فعال وجود دارد که در ادامه به معرفی آنها می پردازیم.
استراتژی منفعل برای مدیریت سبد سهام
در استراتژی منفعل یا انفعالی، هدف اصلی نزدیک کردن بازده پرتفوی به بازده شاخص موردنظر می باشد که دلیل آن عدم توانایی پیشبینی جریان آتی بازار یا عملکرد قیمت سهام می باشد.
در استراتژی منفعل، نوع مدیریت پرتفوی به صورت خرید و نگهداری می باشد که در این شرایط خرید سهام بر مبنای چندین معیار انجام شده و تا پایان دوره سرمایهگذاری، حفظ میشود. بنابراین هیچگونه فعالیت خرید و فروشی پس از ایجاد پرتفوی وجود نخواهد داشت.
استراتژی منفعل، نامهای مختلفی همچون استراتژی سرمایهگذاری در شاخص نیز، دارد. در این حالت مدیریت هیچگونه تلاشی جهت شناسایی سهام با قیمت پایین یا با قیمت بالا از طریق روشهای تجزیه و تحلیل نمینماید و همچنین هیچگونه تلاشی در جهت پیشبینی حرکات کلی در بازار انجام نمیده.
چگونه پرتفوی شاخص انفعالی تشکیل دهیم؟
برای ایجاد پرتفوی با نگاه استراتژی انفعالی، سه روش مرسوم وجود دارد:
- پیگیری کامل: در این روش همه سهام موجود در شاخص به نسبت وزنشان در آن شاخص خریداری می شوند
- نمونهگیری: در این روش، مدیر پرتفوی تنها به خرید نمونهای از سهام که در شاخص مبنا وجود دارد، میپردازد.
- بهینهسازی یا برنامهریزی غیرخطی: در این روش از اطلاعات تاریخی تغییرات قیمتها و همبستگی بین سهام (ارتباط هر سهم با سهم دیگر) استفاده خواهد شد و بر این اساس ترکیب پرتفوی مشخص می شود.
استراتژی فعال برای مدیریت سبد سهام
استراتژی فعال عمدتاً به منظور هماهنگی با پیشبینیهای کوتاهمدت یا میان مدت بازار و سهم بکار میرود به معنی اینکه مدیر پرتفوی در حال خرید و فروش سهم است تا بتواند بازدهی بیش از بازدهی شاخص بازار (بازدهی متوسط بازار) کسب نماید.
سه نوع استراتژی برای مدیریت فعال پرتفوی، وجود دارد:
در این نوع استراتژی برای مدیریت فعال پرتفوی، سرمایهگذار با پیشبینی آینده بازار، حجم سرمایهگذاری را در بین اوراق بهادار تغییر میدهد و در صورت پیشبینی بازده بالاتر از متوسط برای پرتفوی، نسبت به تعدیل و اصلاح ریسک پرتفوی اقدام مینماید.
به بیان ساده مدیر پرتفوی اگر بداند بازار در روند نزولی (صعودی) قرار خواهد گرفت، بیشتر (کمتر) در اوراق بهادار با درآمد ثابت مثل اوراق مشارکت یا اوراق خزانه اسلامی، سرمایهگذاری میکند و حجم سرمایهگذاری در سهام را کاهش (افزایش) خواهد داد.
در این نوع استراتژی برای مدیریت فعال پرتفوی، سرمایهگذار وزن سهام زیر قیمت را در پرتفوی افزایش و وزن سهام بالای قیمت را کاهش خواهد داد. از این طریق ریسک پرتفوی نیز متنوع میشود و انتخابهای سهم بر سایر سهام اثر میگذارد.
این نوع استراتژی برای مدیریت فعال پرتفوی، مشابه استراتژی گلچین سهام است، با این تفاوت که واحد موردنظر بهجای سهام، صنعت است.
مهمترین عوامل برای تعیین نوع استراتژی خود
و اما مهمترین عواملی که مدیر پرتفوی باید برای تعیین نوع استراتژی خود در نظر بگیرد، به شرح زیر می باشد:
توجه داشته باشید که یک مدیر پرتفوی موفق در شرایط رونق بازار از استراتژی فعال و در شرایط رکودی از استراتژی مدیریت منفعل در بازار بهره خواهد گرفت.
در بازاری که میزان کارایی آن در سطح بالا قرار دارد، مدیریت منفعل استفاده خواهد شد و مدیران به سمت سرمایهگذاری در صندوقهای شاخصی و متنوع حرکت میکنند. در مقابل در بازارهای غیرکارا به تناسب وجود شکافها، مدیران به سمت بهرهگیری از توان تحلیلگری و مدیریت فعال حرکت خواهند کرد.
میزان و ظرفیت ریسکپذیری مدیران پرتفوی، نوع استراتژی که آنها در سبد سهام خود به کار میگیرند را مشخص میکند.
مدیران پرتفوی هایی با ارزش و حجم بالا، از سیستم مدیریتی منفعل استفاده میکنند و دلیل آن حجم بالای معاملاتی می باشد که در صورت تغییر پرتفوی، باید انجام دهند و در مقابل مدیر یک پرتفوی کوچک به سادگی میتواند با اجرای مدیریت فعال به جابهجایی سهام در پرتفوی خود بپردازد.
هرچه تحمل ریسک پرتفوی بالاتر رود از استراتژی منفعل به سمت استراتژی مدیریت فعال حرکت خواهد کرد.
سهامداران محافظهکار معمولاً استراتژی منفعل را به کار میگیرند و در مقابل سهامدارانی که انتظار سود بیشتری دارند از مدیریت پرتفوی فعال استفاده میکنند.
استراتژی های تشکیل یک پرتفوی کم ریسک و متنوع
برای سرمایه گذاری در بازار سهام، تشکیل یک سبد متنوع به عنوان یک روش غیر فعال اما تقریبا مطمئن شناخته شده که میزان ریسک را کاهش می دهد و بازده سرمایه گذاری را در سطح نزدیک به بازده کل بازار نگه می دارد.
اما یک سبد متنوع می تواند به چارچوبی برای آزمودن توانایی های یک شخص برای مدیریت دارایی تبدیل شود که در این صورت نمونه کامل مدیریت فعال خواهد بود.
تنوع بخشی برای کاهش ریسک
تنوع بخشی یک روش برای کاهش ریسک غیرسیستماتیک محسوب می شود. ریسک غیرسیستماتیک از تاثیرات رویدادهایی ناشی می شود که به طبیعت یک شرکت یا گروه خاصی از شرکت ها مرتبط بوده و لزوماً کل شرکت ها و یا کل بازار را مستقیما تحت تاثیر خود قرار نمی دهد.
برای نمونه، مدیریت ضعیف یک شرکت در توسعه بازار ممکن است سبب تضعیف موقعیت آن شرکت در برابر رقبا شده و سودآوری شرکت را نسبت به بقیه کاهش دهد و همین موضوع به افت قیمت سهم آن شرکت منجر شود.
بعنوان مثال همین رویداد به طور مستقیم بر بازده سهام شرکت های مرتبط اثر خواهد گذاشت و نه کل بازار.
توجه داشته باشید که “تنوع بخشی” از طریق ساختن یک سبد متشکل از سهام شرکت های مختلف می تواند ریسک غیرسیستماتیک را کاهش دهد.
اما در مقابل ریسک غیرسیستماتیک، ریسک سیستماتیک قرار دارد. ریسک سیستماتیک به تاثیرات مجموعه ای از رویدادهای کلی بر بازده طیف گسترده ای از شرکت ها و صنایع گفته می شود که به سادگی قابل پیش بینی یا کنترل نیستند.
بعنوان مثال، سیاست های مالی و پولی دولت ها، عملکرد کلی اقتصاد، مناقشات سیاسی، حوادث طبیعی، و تغییرات دائمی شرایط روانی بازار نمونه هایی از این رویدادها هستند که هر یک می تواند بازده کل بازار را به صورت مثبت یا منفی تحت تاثیر قرار دهد.
توجه داشته باشید که ریسک سیستماتیک با “تنوع بخشی” قابل کاهش نیست و ریسکی است که سرمایه گذار با ورود به یک بازار و با هدف کسب بازده بیشتر قبول خواهد کرد. به همین دلیل به ریسک سیستماتیک اصطلاحا ریسک بازار هم گفته می شود.
راه های تنوع بخشی
هر چه قدر تعداد سهم های یک سبد بیشتر و وابستگی بازده سهم ها به هم کمتر باشد و یا حتی منفی باشد، ریسک غیرسیستماتیک هم کمتر می شود. اما تنوع بخشی در عمل با چالش هایی همراه است که یکی از مهمترین آن ها “هزینه” می باشد.
برای نمونه حتی اگر یک سرمایه گذار بتواند سهام تمام شرکت های بورس را خریداری کند در عمل هزینه های معاملاتی (کارمزد) آن قدر بالا می رود که مزیت های ناشی از تنوع بخشی را بی معنا خواه کرد. علاوه بر هزینه اداره یک سبد بزرگ نیازمند صرف زمان و امکانات قابل توجهی می باشد.
سبد مبتنی بر ارزش بازار
در سبد مبتنی بر ارزش بازار، وزن سهام هر شرکت در سبد با توجه به ارزش بازار آن شرکت در مقایسه با دیگر سهم های سبد تعیین می شود.
به عنوان مثال، اگر ۱۰ سهم با بیشترین ارزش بازار انتخاب شده و ارزش بازار سهم اول نسبت به سهم دوم۲۰ درصد بیشتر باشد، وزن سهم اول در سبد هم باید ۲۰ درصد بیشتر از وزن سهم دوم باشد.
ارزش بازار شرکت برابر تعداد کل سهام شرکت ضرب در قیمت آن سهم است. وزن هر سهم در سبد هم با توجه به نسبت ارزش خرید آن سهم به کل ارزش سبد مشخص می شود.
بطور مثال یک میلیون تومان برای خرید ۱۰ سهم جهت تشکیل یک سبد در نظر گرفته شده اگر ۱۰۰۰ سهم یک شرکت به قیمت ۲۰۰ تومان خریداری شود ارزش خرید آن سهم ۲۰۰هزار تومان و وزن آن سهم در سبد معادل ۲۰ درصد است (۲۰۰هزار تومان تقسیم بر یک میلیون تومان).
برای اینکه این سبد یک سبد مبتنی بر وزن بازار باشد می بایست نسبت وزن سهم ها در سبد با نسبت ارزش بازار شرکت های مربوط به هر سهم موجود در سبد مطابقت داشته باشد.
سبد هم وزن
ساختار این سبد ساده است، چرا که وزن تمام سهم ها در سبد با یکدیگر برابر هستند؛ بدون توجه به اینکه ارزش بازار شرکت های مربوطه چقدر است. برای مثال در همان سبد یک میلیون تومانی، می بایست ۱۰۰ هزار تومان برای خرید هر یک از ده سهم اختصاص داده شود. خود سهم ها می توانند از میان بزرگ ترین شرکت ها بر اساس ارزش بازار انتخاب شوند.
Compatible data.
Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipis scing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore et dolore magna aliqua.
enim ad minim veniam quis nostrud exercita ullamco laboris nisi ut aliquip ex ea commodo consequat.
- Pina & Associates Insurance
- Payment at Contingency
- Amount of Payment
Two Most-Cited Reason
Consectetur adipiscing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore dolore magna aliqua. enim ad minim veniam, quis nostrud exercitation ullamco laboris nisi ut aliquip ex commodo consequat. duis aute irure dolor in reprehenderit in voluptate.
چگونه در یک بازار ریزشی سود کنیم؟ معرفی استراتژیهای شورت کردن
بازار ارزهای رمزنگاریشده یکی از پرنوسانترین بازارهاست. قیمت بیت کوین یا توکنهای دیگر میتواند چندین بار در روز تغییر کند. بسیاری از افراد فکر میکنند سود حاصل از معاملات ارزهای رمزپایه، به طور معمول در نتیجه افزایش قیمت یک ارز دیجیتال است. شاید برایتان تعجبآور باشد که میتوان در یک بازار ریزشی هم سود کرد و از افت قیمت رمزارزها کسب درآمد کرد. بسیاری معتقدند شورت کردن یک استراتژی پیشرفته است که فقط باید توسط معاملهگران و سرمایهگذاران باتجربه انجام شود. ما در این مقاله شما را با معاملات Short آشنا میکنیم تا اگر قصد انجام این معاملات را داشتید با دانش بیشتری این کار را انجام دهید.
در این مقاله به تفاوت بازارهای یکطرفه و دو طرفه اشاره خواهیم کرد، مفهوم شورت کردن را توضیح میدهیم، شما را با نحوه کسب سود یا تحمیل ضررهای احتمالی در این موقیعت آشنا میکنیم، کاربردها و روشهای Short کردن را بیان میکنیم، سناریوهای احتمالی پس از ایجاد موقعیت شورت را میگوییم، موارد تاثیرگذار بر افزایش پوزیشهای Short را بازگو میکنیم، به معایب و مزایای این نوع معامله میپردازیم و در نهایت برخی نکات و استراتژیهای مهم را به شما خواهیم گفت.
شورت کردن چیست؟
فرض کنید یک تریدر معتقد است توکن A که در حال حاضر با ۵۰ دلار معامله میشود در سه ماه آینده کاهش قیمت خواهد داشت. معاملهگر ۱۰۰ واحد از این توکن را قرض میگیرد و آنها را میفروشد. ارزش این معامله ۵۰۰۰ دلار است. یک هفته بعد، توکن Short شده وارد روند نزولی شده و قیمت آن به ۴۰ دلار نزول میکند؛ معاملهگر این ۱۰۰ توکن را با قیمت ۴۰ دلار میبندد و بدین ترتیب، مابهالتفاوت ۱۰۰۰ دلاری این فرایند را به عنوان سود بر میدارد.
اکنون فرض کنید تریدر پوزیشن شورت را در قیمت ۴۰ دلار نبسته و منتظر قیمتهای پایینتر است. در همین حین با یک خبر مثبت قیمت توکن به ۶۵ دلار میرسد. تریدر این پوزیشن را بر روی قیمت ۵۰ دلار باز کرده بود و اگر تصمیم بگیرد موقعیت شورت را روی ۶۵ دلار ببندد، ۱۵۰۰ دلار ضرر میکند.
انواع روشهای شورت کردن در کریپتوکارنسیها
در یک دستهبندی کلی از ۳ طریق میتوان معاملات شورت ایجاد کرد؛ معاملات مارجین، معاملات فیوچرز و خرید و فروش توکنهای اهرمدار. در ادامه به معرفی این موارد میپردازیم.
معاملات مارجین
این سادهترین نوع معاملات شورت است. شما از صرافی یک کوین قرض میگیرید و معامله خود را انجام میدهید. در این معامله پول شما واقعا افزایش پیدا میکند و سفارش شما از طریق دفتر سفارشها انجام میشود. از صرافیهای Binance، Bitmex، Etoro، PimeXBT، CEX IO و XENA به عنوان بهترین صرافیهای برای انجام این معاملات نام برده میشود.
معاملات فیوچرز
در معاملات فیوچرز یا آتی، ارزی خرید و فروش نمیشود و اصطلاحا یک معامله کاغذی است که صرفا قیمت پیشبینی میشود. در این معامله برخلاف مارجین، پول واقعی به شما تعلق نمیگیرد و ارزی هم نمیخرید، بلکه تمام فرایند به صورت مجازی است. از آنجایی که قیمت هر توکن در تئوری میتواند تا بینهایت بالا برود، در نتیجه خطر از دست دادن داراییتان در یک فروش Short نامحدود است.
خرید و فروش توکنهای اهرم دار
یکی دیگر از روشهای که میتوانید با با به کار گیری آن از شورت کردن بهرهمند شوید، خرید و فروش توکنهای لوریج شده در برخی از صرافیها است. به طور مثال در بایننس، توکنهای که انتهای آنها Up و Down دارد توکنهای لوریجدار هستند. اگر بخواهید معاملهای همانند پوزیشن Short انجام دهید باید توکنهای Down را بخرید. قیمت این توکنها در زمان ریزش بازار افزایش مییابد و سودهای چند درصدی میدهند. طبعا در این زمان توکنهای Up در ضرر هستند و قیمت آنها در حال کاهش است.
پس قیمت توکنهای UP و Down برعکس همدیگر هستند. مزیت بزرگ توکنهای لوریجدار این است که ریسک لیکوئید شدن وجود ندارد؛ زیرا شما توکنی قرض نمیکنید و خودِ این توکنها را خریداری میکنید.
نحوه دسترسی به توکنهای اهرمدار صرافی بایننس
برای دسترسی به این توکنها باید به قسمت Spot Market و سپس ETF بروید. همانطور که در تصویر زیر میبینید قیمت توکن UP و DOWN بیت کوین برعکس هم هستند.
در زمان نگارش این مقاله قیمت لحظهای بیتکوین در ۲۴ ساعت گذشته حدود ۶ درصد افزایش داشته در نتیجه توکن Down بیتکوین منفی است. این نشان میدهد در یک بازار صعودی توکنهای Down و به طور کلی پوزیشنهای شورت با ضرر همراه خواهند بود. پس تحلیل دقیق و نقطه ورود برای ایجاد پوزیشن شورت یا خرید توکن Down بسیار مهم است.
در صرافی Hotbit نیز بخش ETF وجود دارد که کاربرد توکنهای آن همانند up و down بایننس است. در هاتبیت انتهای توکنهای لانگ عبارت D3L و انتهای توکنهای شورت عبارت D3S قرار دارد.
قیمت این توکنها با ساز و کار دیگری تعیین میشود و ارتباطی با قیمت رمز ارزهای اصلی ندارد. خرید و فروش این توکنها بیشتر در بازههای چند ساعته مناسب است و برای خرید بلندمدت ممکن است گزینههای مناسبی نباشند.
چه مواردی باعث ایجاد فرصتهای فروش استقراضی میشوند؟
در سالهای گذشته مواردی بودهاند که منجر به افزایش اینگونه پوزیشنها شدهاند. بهطور مثال مشکلات یک صرافی ممکن است باعث ریزش قیمت و افزایش پوزیشنهای شورت شود. همچنین برخی از فعالیتهای دولتهای مهم نیز حائز اهمیت بوده است. مثلا زمانی که خبری با عنوان دولت x بیتکوین را ممنوع میکند. مسائل مربوط به هاردفورکها و توسعهدهندگان و طراحان اصلی یک توکن و کوین هم میتواند بسیار تاثیر گذار باشد.
برای این کار معاملهگران نیاز دارند تا مهارت و آمادگی لازم را برای تجزیه و تحلیل و پیشبینی داشته باشند. معاملهگران حرفهای روانشناسی این بازار را میدانند. آنها ساعتها و حتی روزها منتظر میمانند تا در یک موقعیت بسیار مناسب پوزیشن شورت باز کنند.
به طور کلی به دو صورت میتوان از استراتژی شورت کردن استفاده کرد:
- Short کردن به عنوان یک تحلیل و حدس: زمانی که تریدر حدس میزند قیمت کاهش مییابد.
- شورت کردن به عنوان استراتژی مدیریت سبد کریپتو و سرمایهگذاران: زمانی که این استراتژی برای هجکردن (Hedge) به کار برده میشود.
هج کردن روشی برای کاهش ریسک است؛ در این روش یک پوزیشن خلاف پوزیشن باز قبلی ایجاد میشود تا از ضرر بیشتر جلوگیری شود. به طور مثال یک تریدر حدس زده است که قیمت یک توکن افزایش مییابد، اما عکس این عمل اتفاق افتاده و توکن در حال کاهش قیمت است. در این زمان فرد اقدام به باز کردن پوزیشن شورت میکند تا در صورت کاهش بیشتر قیمت از ضرر بیشتر جلوگیری کند.
در چه مواردی پوزیشن Short با شکست مواجه میشود؟
حداقل سه سناریو وجود دارد که Short کردن سود مورد انتظار را در پی ندارد:
- قیمت افزایش مییابد: این ناخوشایندترین سناریو است. در این حالت، اگر استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود افزایش قیمت ادامه یابد، ممکن است فرد تمام پول خود را از دست دهد؛ زیرا همانطور که گفتیم در حالت شورت کردن سقفی برای ضرر وجود ندارد و ضرر تا اتمام دارایی شما ادامه خواهد داشت.
- قیمت ثابت میماند: این حالت هم نشان میدهد تریدر پیشرفت وضعیت را به خوبی پیش بینی نکرده و روند فعلی توکن را به درستی تحلیل نکرده است. قیمت کاهش پیدا نکرده، اما در همان محدوده قیمتی باقی مانده است و تریدر با این که سود یا ضرر قابل توجهی نکرده، اما باید بهره توکن قرض گرفته شده را برگرداند.
- قیمت کاهش مییابد، اما کمتر از پیشبینی ما: در این حالت سود تریدر به اندازهای کم است که حتی کمیسیون و کارمزد صرافی را هم نمیتواند جبران کند و ممکن است یا سود خیلی کمی بکند و یا حتی مجبور شود پوزیشن را با ضرر ببندد. به عنوان مثال در قیمت ۵۰ دلار یک توکن را شورت میکنید و قیمت به ۴۸ دلار کاهش یافته است و قرار نیست پایینتر بیاید؛ ممکن است دوباره روند صعودی شروع شود و تریدر برای این که وارد ضرر نشود و همین مقدار سود اندک را حفظ کند، مجبور به بستن پوزیشن شود. با این اختلاف قیمت، سود او ۲ دلار به ازای هر واحد خواهد بود و بخش زیادی از این پول به عنوان کارمزد صرافی برداشت میشود.
مزایا و معایب معاملات فروش استقراضی
این روش نیز مانند تمام استراتژیها و روشهای ترید و سرمایه گذاری، مزایا و معایب خاص خود را دارد:
مزایا:
- میتوان به سود بالایی دست یافت
- سرمایه زیادی لازم ندارد
- امکان استفاده از لوریج وجود دارد
معایب:
- ضرر فرد میتواند نامحدود باشد (تا جایی که پول او صفر شود یا به اصطلاح لیکویید شود)
- در حالت مارجین، باید علاوه بر وام قرضگرفته شده، بهره آن را نیز پرداخت کرد
- ممکن است در دام فشار مواضع استقراضی یا Short Squeeze قرار بگیرید
فشار مواضع شورت هنگامی رخ میدهد که افزایش ناگهانی در فشار خرید را شاهد باشیم و معاملهگران Short در دام قرار گرفته و مجبور به جبران و پوشش پوزیشنهای معاملاتی خود شوند. این موضوع منجر به افزایش شدید قیمت میشود. نکتهای که باعث میشود Short Squeeze یک رویداد پرنوسان به حساب آید، هجوم ناگهانی معاملهگران برای جبران پوزیشنهای Short خود است.
استراتژیهای شورت کردن در بازار ارزهای دیجیتال
در این قسمت ۳ نکته و استراتژی مهم برای شورت کردن را بازگو میکنیم که میتوان آنها را به کار گرفت. هسته اصلی این نکات این است که شما در هر موقعیتی یک سفارش را به درستی باز کنید و به موقع ببندید.
فروش در pullback یک روند نزولی
پولبک نوعی از حرکت قیمت است که کاملا مخالف روند اصلی است که برای یک مدت کوتاه اتفاق میافتد و اغلب نشان دهنده یک توقف در حرکت صعودی یا نزولی بازار است. برای بسیاری از افراد، پول بک در یک روند صعودی، فرصت خرید مناسبی است؛ اما باید این احتمال را هم در نظر بگیرید که پولبک ممکن است نشانه چرخش روند نیز باشد. از این رو Short کردن در طی روند نزولی ممکن است سودآور باشد.
روش Range Trading و انتظار برای شکست حمایتی (Breakout)
Range Trading معمولا نشان دهنده اختلاف بین قیمتهای بالا و پایین است که طی یک بازه زمانی مشخص، معامله شده است. اگر در این مرحله، سطح حمایتی شکسته شد میتوانید پوزیشن شورت باز کنید زیرا این امر به وضوح نشان میدهد که خرسها کنترل بازار را در دست گرفتهاند.
شورت کردن در بازار خرسی
به نظر میرسد بسیاری از تریدرها این قانون را نقض میکنند و در نهایت به ضرر آنها تمام میشود. بازارهای خرسی هر چند وقت یک بار ظاهر میشوند و در غیر این صورت بازارها بیشتر در یک روند صعودی قرار دارند. شورت کردن در یک بازار گاوی مانند شنا کردن خلاف موج دریا است و شما باید بیش از حد خوش شانس باشید تا جان سالم به در ببرید.
غالبا هنگام معاملات شورت، با توکنهایی روبرو خواهید شد که ارزش آنها خلاف منطق است. حتی اگر آنها از نظر فاندامنتال وضع خوبی نداشته باشند، باز هم ممکن است قیمت آنها افزایش یابد. در نتیجه، معاملهگرانی که موقعیت شورت باز کردهاند، سعی میکنند برای جبران ضرر خود بیشتر خرید کنند. این باعث میشود که قیمت توکن باز هم بالاتر برود.
جمع بندی
شورت کردن یک موضوع جنجال برانگیز و حساس است. بسیاری از افرادی که اقدام به این کار میکنند، اغلب دانش زیادی در این مورد ندارند و بدون تصورات واقعی تنها به دنبال کسب سود به هر قیمتی هستند؛ هنگام استفاده از موقعیتهای Short در معاملات، باید یک قانون ساده را به خاطر بسپارید: حتی اگر ارزش توکن مورد نظر شما نصف شود، شما ۵۰ درصد درآمد خواهید داشت؛ اما اگر قیمت دو برابر افزایش یابد، ضرر شما ۱۰۰ درصد یا دو برابر خواهد بود. بنابراین، شما باید در این بازی بسیار محتاط باشید؛ زیرا بازار ارزهای رمزپایه با سرعت بالایی که در تغییر روند دارد حتی معامله گران باتجربه را نیز بسیار اوقات مبهوت کرده است.
به طور کلی معاملات فروش استقراضی مانع از این میشود تا ارزش یک توکن در طول یک بازار صعودی به طور غیرمنطقی افزایش یابد؛ زیرا به محض این که تریدرها به این نتیجه برسند که ارزش یک توکن بیش از حد واقعی خود است، اقدام به شورت کردن آن میکنند و ممکن است قیمت پایین بیاید؛ اما باید بدانید که به طور کلی Short کردن یک کار پر ریسک است، زیرا با هدف بازار که رشد در بلند مدت است تناقض دارد.
استراتژی خروج از بازار در سال ۲۰۲۱
برای آنکه از یک معامله خارج شوید دو راه دارید: در جریان معامله سود ببرید یا زیان کنید. شما به عنوان تریدر باید توانایی این را داشته باشید که معاملات خود را به گونهای مدیریت کنید که ریسک معامله کاهش یابد. در این مقاله میکوشیم استراتژی خروج از بازار را شرح و آموزش دهیم.
ضرورت استراتژی خروج از بازار
شما نیازمند یک استراتژی خروج از بازار هستید تا بتوانید از اجرایی شدن تصمیماتتان بر مبنای طرح معاملاتی خود اطمینان حاصل کنید. معامله کردن بدون داشتن طرح و نقشه، بیشتر به این شبیه است که تصمیماتتان را بر اساس احساساتی مانند ترس یا طمع اتخاذ کنید که در این صورت ممکن است پیش از موعد به سود برسید یا زیان کنید.
اگر بدانید که چگونه باید از معامله خارج شوید، میتوانید ریسکتان را به حداقل برسانید و شانس بیشتری برای کسب سود داشته باشید.
چگونگی خارج شدن از معامله
- به حساب خود وارد شوید و پلتفرم را باز کنید.
- معامله خود را تحت نظر بگیرید.
- نقطه خروج از معامله را با استفاده از تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال تعیین کنید.
- با انتخاب دستی گزینه “Close” یا با استفاده از صدور سفارش (Order) از پوزیشن خود خارج شوید.
چگونگی خروج از معامله با استفاده از سفارش حد ضرر (Stop-Loss Order)
حد زیان سفارشی است که این امکان را برای شما فراهم میآورد که بتوانید در یک سطح از پیش تعیین شده که کمتر از قیمت فعلی بازار مطلوب شما است، به صورت خودکار از معامله خارج شوید.
در خرید استقراضی یا همان پوزیشن لانگ، این سطح پایینتر از قیمتی است که در آن وارد بازار شدهاید و در فروش استقراضی یا همان پوزیشن شورت، این سطح بالاتر از قیمت مذکور است.
برای مثال فرض کنید که در یک شرطبندی گسترده یا همان اسپرد بتینگ (Spread Betting: نوعی شرطبندی مالی است که در آن بازپرداخت بر اساس دقت شرطبندی توزیع میشود) در طلا، در سطح قیمت 1840 پوند و به ازای هر واحد حرکت قیمت 5 پوند شرطبندی کردهاید و با ورود به معامله در سطح قیمت 1740 پوند حد ضرر تعیین میکنید. این یعنی اگر بازار 100 واحد قیمت در خلاف جهت انتظاری شما حرکت کند، در این صورت حداکثر زیانی که به شما میرسد 500 پوند خواهد بود و پس از آن معامله به صورت خودکار بسته خواهد شد.
سفارش حد ضرر به شما کمک میکند که بتوانید ریسک معامله خود را در حرکات سریع بازار مدیریت کنید و اگر زیان شما به مقدار مشخصی برسد، معامله پایان خواهد یافت. خطر حد ضرر در اینجاست که ممکن است این سفارش با لغزش (Slippage) همراه شود، یعنی در مدتزمانی که طول میکشد کارگزار سفارش را انجام دهد، بازار با تحولاتی در قیمت همراه شود.
این اصلیترین نوع سفارش حد ضرر بود اما انواع گوناگونی دارد که میتوان از آنها استفاده کرد، مانند:
- سفارش حد ضرر تضمینی (Guaranteed Stops): در این سفارش تضمین میشود که پوزیشن تریدر همواره قبل از رسیدن به قیمت از پیش تعیین شده بسته شود و ریسک لغزش را از بین میبرد. افزودن این نوع از سفارش حد ضرر رایگان است اما با بهکارگیری آن باید مبلغ اندکی بابت حقالعمل پرداخت کنید.
- سفارش زیانگریز خودکار (Trailing stops): این نوع از سفارش بازار را در جهت مد نظر شما پیگیری میکند اما اگر روند بازار بر خلاف جهت مطلوب شما شود، قفل خواهد شد. به عنوان مثال اگر اندازه گام 10 را انتخاب کنید، هر زمان که بازار 5 واحد اوج بگیرد سفارش شما نیز 5 واحد بازار را تعقیب میکند.
چگونگی خروج از معامله با استفاده از سفارش حد سود (Take-Profit Order)
سفارش حد سود (Take-Profit Order) که به لیمیت کلوز (Limit Close) نیز معروف است، به سفارش حد ضرر شباهت دارد؛ زیرا با رسیدن به سطح قیمت از پیش تعیین شده، معامله بسته خواهد شد و بر خلاف سفارش لیمیت کلوز در قیمتی مطلوبتر از قیمت فعلی بازار اجرا میشود.
در خرید استقراضی یا همان پوزیشن لانگ، نقطه خروج از معامله بالاتر از قیمت فعلی بازار تعیین میشود و در فروش استقراضی یا همان پوزیشن شورت، نقطه خروج پایینتر از قیمت بازار مشخص میشود. چنین امکانی به این معنا است که این ابزار میتواند برای ذخیره سود به کار رود.
به عنوان مثال فرض کنید که نفت خام برنت دریای شمال در حال حاضر هر بشکه 63.5 دلار معامله شود و همچنین فرض کنید استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود که تحلیل تکنیکال نشان میدهد که قیمت 60 دلار یک سطح مقاومت حیاتی است و اگر قیمت بدان برخورد کند،روند قیمت تغییر میکند و مجدداً صعود میکند.
در چنین شرایطی شما تصمیم میگیرید که فروش استقراضی انجام دهید و به اصطلاح در پوزیشن شورت قرار بگیرید و با صدور سفارش Stop Entry در سطح قیمت 60 دلار، از معامله خارج شوید. دو ساعت بعد، بازار به این سطح قیمت میرسد و کارگزار سفارشتان را انجام میدهد و پوزیشن را میبندد. این بدان معنا است که مقدار مشخصی سود به دست خواهید آورد.
با اینکه سفارش حد برداشت سود روشی عالی در حرکتهای صعودی بازار به شمار میرود اما بدون استفاده از سفارش حد ضرر در کنار آن، تریدر در معرض حرکات بیاندازه نزولی بازار قرار میگیرد.
نکاتی که در توسعه استراتژی خروج باید در نظر گرفت؟
پیش از ایجاد استراتژی خروج، لازم است موارد زیر را مد نظر داشته باشید:
نوع معامله (Trading style)
استراتژی خروج کاملاً به نوع معامله شما بستگی دارد. ترجیح شخصی شما به عنوان تریدر تعیین میکند که یک معامله را چگونه انجام میدهید و چگونگی انجام معامله و همچنین مدتزمانی که در یک پوزیشن باقی میمانید به ترجیحات شخصی شما در مقام تریدر برمیگردد. 4 نوع معامله رایج وجود دارد:
- پوزیشن تریدینگ (Position trading): تریدرهای پوزیشن تریدینگ در دورههای زمانی طولانی به منظور کسب سود از روندهای گسترده و غالب بازار در موضع یا پوزیشن قرار میگیرند. شناختهشدهترین نوع معاملات موضعی همان تاکتیک “خریداری و نگهداری” سهم یا ارز دیجیتال است. در این موارد لازم است که جهت اتخاذ استراتژی خروج نوسانات کوتاهمدت بازار را نادیده بگیرید و اجازه دهید سود به سمت شما روانه شود.
- نوسانگیری (Swing trading): در معاملات نوسانی بر تشخیص روند بازار تمرکز میشود و با استفاده از فراز و فرودهای قیمت، نقاط ورود و خروج تعیین میگردد. کف قیمت این امکان را به تریدر میدهد که در پوزیشن لانگ قرار بگیرد یا از پوزیشن شورت خارج شود، در حالی که سقف قیمت فرصتی است برای خروج از پوزیشن لانگ یا ورود به پوزیشن شورت.
- معاملات روزانه (Day Trading): تریدرهای روزانه به منظور کسب سود از حرکات کوتاهمدت بازار طی یک روز معاملاتی به معاملهای وارد یا از معاملهای خارج میشوند. خروج از معامله پیش از بسته شدن روزانه بازار میتواند به اجتناب از ریسک و کاهش هزینههای مربوط یک معامله کمک کند. نوسانگیری و اسکالپینگ (Scalping) نیز میتوانند ذیل عنوان معاملات روزانه دستهبندی شوند؛ زیرا اکثراً طی یک روز معاملاتی انجام میشوند.
- اسکالپینگ (Scalping): کوتاهترین مدتزمان بین ورود و خروج به یک معامله به این نوع از معاملات تعلق دارد و اغلب در چند ثانیه یا چند دقیقه انجام میشوند. هدف، کسب سود اندک اما مکرر است که به مرور زمان انباشته میشود. این نوع از معامله به زمان و تمرکز فراوانی نیاز دارد.
نسبت ریسک به پاداش (Risk-Reward Ratio)
هنگامی که برای استراتژی خروج خود برنامهریزی میکنید، لازم است نسبت ریسک به پاداش را در نظر بگیرید. این نسبت نشان میدهد که حاضرید چه مقدار از سرمایه خود را در ازای سودی که کسب میکنید از دست بدهید. رایجترین نسبت ریسک به پاداش 1 به 2 یا 1 به 3 است و نسبت 1 به 1 بسیار ریسکی به نظر میرسد.
فرض کنید که زیان بالقوه شما در معاملهای 200 پوند و حداکثر سود بالقوه نیز 600 پوند باشد. در این صورت نسبت ریسک به ریوارد در این مورد 1 به 3 خواهد بود و به این معنا است که در 10 معامله علیرغم اینکه تنها در 30 % موارد صادق است، میتوانید 400 پوند سود به دست بیاورید.
شناخت نسبت ریسک به ریوارد شما را قادر میسازد که درک بهتری نسبت به ریسکهایی پیدا کنید که باید برای رسیدن به سود مورد نظر خود متحمل شوید.
توان ریسکپذیری (Risk tolerance)
این گزینه رویکرد شما را نسبت به ریسک نشان میدهد و توانایی شما در مدیریت ریسک را مشخص میسازد. شناخت توان ریسکپذیری بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا اگر ریسک فراوانی متحمل شوید، ممکن است بترسید و خیلی زود یا خیلی دیر پوزیشن خود را ببندید.
افزودن سفارشات حد ضرر به معامله، بخش مهمی از فرآیند تنظیم توان ریسکپذیری است؛ زیرا شما را به مدیریت خودکار ریسک مجهز میسازد. میتوانید خودتان از پیش تعیین کنید که حاضرید چه مقدار از سرمایه شما در معرض ریسک قرار بگیرد و در همان سطح میتوانید سفارش حد ضرر تعیین کنید. این امکان شما را آسودهخاطر میکند؛ زیرا زیان نمیتواند از حد مشخصی که خود تعیین کردهاید بیشتر شود.
سه استراتژی خروج از بازار که لازم است آنها را بشناسید!
روشهای متفاوت و مختلفی وجود دارد که میتوانید با استفاده از آنها زمان مناسب برای خروج از معامله را تعیین کنید. در اینجا سه نمونه از رایجترین آنها را معرفی میکنیم:
سطوح حمایت و مقاومت (Support and Resistance)
سطوح مقاومتی و حمایتی سطوحی هستند که در آنها حرکات بازار محدود میشود. سطوح حمایتی نمایانگر کف قیمت هستند و وضعیت اشباع فروش تلقی میشود که در آن خریداران باعث میشوند که قیمت از آن سطح کمتر نشود و مجدداً افزایش یابد. سطح مقاومت نیز سقف قیمتی است که وضعیت اشباع خرید به حساب میآید که در آن خریداران تمایلی به خرید ندارند و از این رو پوزیشنهای خود را میبندند و در نتیجه قیمت نمیتواند فراتر رود و کاهش مییابد.
روندها اغلب در برخورد با این سطوح حیاتی وارونه میشوند و این امر به خوبی توضیح میدهد که چرا تریدرها علاقه دارند سفارشات حد ضرر و لیمیت کلوز خود را حوالی این سطوح قرار بدهند. قرارگیری سفارشات حد برداشت سود و حد ضرر در حوالی این سطوح بسیار رایج است، تا آنجا که این سطوح به پیشگوییهای خودمحققشونده معروف شدهاند؛ یعنی تریدرها انتظار دارند که بازار در این نواحی تغییر کند. در نتیجه اگر در پوزیشن لانگ قرار دارید، میتوانید در سطح مقاومت کسب سود کنید.
سطوح مقاومتی و حمایتی با استفاده از طیف مختلفی از اندیکاتورها از جمله میانگین متحرک، ابزار فیبونانچی اصلاحی (Fibonacci Retracements) و نقاط پیوت (Pivot Points) تعیین میشوند.
میانگین متحرک (Moving Averages)
میانگین متحرک دادهها را به کار میگیرد تا روند بازار را بیابد و با فیلتر کردن تصادفی نوسانات قیمت، دادههای قیمتی را هموار میسازد.
برای محاسبه میانگین متحرک لازم است مجموعه اعداد را جمع بزنید و بر تعداد کل مقادیر مجموعه تقسیم کنید. برای مثال اگر میخواهید میانگین متحرک یک دوره پنج ساله را محاسبه کنید، لازم است اعداد مربوط به این دوره را جمع بزنید و بر 5 تقسیم کنید. رایجترین میانگین متحرکی که به کار میرود، 50 یا 200 روزه است.
وقتی قیمت بالای میانگین متحرک است، یعنی فرصت مناسبی برای خرید ایجاد شده و زمانی که قیمت زیر میانگین متحرک است، زمان فروش است. علاوه بر این، میانگین متحرک میتواند به عنوان یک سفارش زیانگریز خودکار (Trailing stops) نیز تلقی شود و در این راه مفید باشد. با افزایش یا کاهش قیمت، میانگین متحرک هم افزایش و کاهش مییابد و این بدان معنا است که میتوانید سفارش حد ضرر خود را به جایی که میانگین متحرک حضور دارد منتقل کنید. در این صورت اگر قیمت برخلاف جهت مورد نظر شما حرکت کند، وضعیت شما در برابر ریسک مصون خواهد ماند.
میانگین محدوده واقعی (Average True Range)
اندیکاتور میانگین محدوده واقعی (Average True Range) یا به اختصار ATR، تلاطم و نوسان بازار را طی یک تایم فریم مشخص دنبال میکند. این اندیکاتور با افزایش یا کاهش نوسانات، بالا و پایین میرود؛ به نحوی که مقدار بالای ATR نمایانگر زیاد بودن نوسانات و مقدار کم آن نشانگر پایین بودن نوسانات است.
هر چه مقدار ATR بیشتر باشد، سفارش حد ضرر باید گستردهتر انتخاب شود؛ زیرا ایجاد حد ضرر به صورت محدود در یک بازار بیثبات خیلی زود متوقف میشود. در ضمن تنظیم سفارش حد ضرر در گسترهای بسیار وسیع نیز در حالی که بازار با نوسان کمتری مواجه است به این معنی است که خود را بیش از حد در معرض ریسک قرار دادهاید.
برخی از تریدرها حتی برای تعیین دقیق سطح قیمتی که میخواهند سفارش حد ضرر را به آن بیفزایند از این اندیکاتور استفاده میکنند. برای این کار مقدار ATR را در عدد انتخابیتان ــ معمولاً 0.5، 1، 2 یا 3 ــ ضرب کنید. عدد نهایی به دست آمده، همان سطحی است که میتوانید سفارش حد ضرر خود را در آن نقطه تنظیم کنید.
سرمایهگذاران بلندمدت در این مورد برای به دست آوردن مقدار بیشتری نسبت به قیمت فعلی بازار، حد بالاتری را انتخاب میکنند و آن را در 3 ضرب میکنند. در حالی که تریدرهای کوتاهمدت از ضریبهای کوچکتری استفاده میکنند؛ زیرا مدتزمان کوتاهتری برای کسب سود دارند.
سخن پایانی
استراتژی خروج از بازار پایبندی شما را به برنامه معاملاتی تضمین میکند و میتواند ریسک عواطف و هیجان معاملات را کاهش دهد. استراتژیهای خروج از بازار ریسک معاملاتتان را کاهش میدهد و در عین حال شانس شما را برای کسب سود افزایش میدهد. شما میتوانید با استفاده از سفارشاتی از قبیل حد ضرر و حد سود، از یک معامله خارج شوید.
استراتژی خروج شما به نوع معامله، نسبت ریسک به ریوارد و توان ریسکپذیری بستگی دارد. استراتژیهای خروج رایج با استفاده از سطوح حمایت و مقاومت، میانگین متحرک و میانگین محدوده واقعی انجام میشود.
10 اصل مهم که باید قبل از سرمایه گذاری بدانید
قبل از هر اقدامی برای نحوه سرمایه گذاری لازم است نکاتی را در این رابطه بدانید.
به گزارش جی پلاس، سرمایه گذاری مانند هر تصمیم دیگری نیاز به دانش اولیه برای رسیدن به هدف دارد، به همین خاطر 10 اصل اساسی در مورد سرمایه گذاری را گردآوری کرده ایم که در ادامه به بررسی این اصول خواهیم پرداخت.
۱- یک استراتژی برای سرمایهگذاری انتخاب کنید
استراتژی سرمایهگذاری، سرمایهگذار را راهنمایی میکند تا تصمیماتی بر مبنای اهداف ، تحمل ریسک و نیازهای آیندهاش برای سرمایه خود بگیرد.
مهم است که بدانید چگونه سرمایهگذاری هستید و تا چه اندازه به استراتژیهای سرمایهگذاری خود پایبند هستید.
هرکدام از این استراتژیها که فکر میکنید برایتان مناسب است را انتخاب کنید و سعی کنید به آن استراتژی وفادار باشید.
۲- با یک حاشیه امن سرمایهگذاری کنید
اگر دارایی را با ارزش کمتر از ارزش واقعی آن خریداری میکنید، حاشیه امن را حفظ کردهاید.
درواقع میتوان گفت قیمتها مهماند! بهترین برنامه برای کاهش ریسک، خرید سرمایهگذاری با قیمتی پایینتر از ارزش واقعی یا ذاتی است.
اگر قیمت مناسب باشد، قیمت پایین به معنای سود بیشتر است.
در عین حال، در صورت ایده آل بودن شرایط، قیمت پایین حاشیه امنیت خوبی را فراهم میکند. همیشه استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود کمتر از شرایط ایده آل برنامهریزی کنید.
۳- تخصیص دارایی
تخصیص دارایی در واقع تقسیم یک سبد سرمایهگذاری بر اساس درصد در میان دستههای مختلف دارایی است.
مفهوم تخصیص دارایی ترکیب سرمایهگذاریهایی است که همبستگی دارایی آنها پایین یا منفی باشد (سبد شما شامل صنایع مختلف باشند).
درواقع منظور این است که بازده این سرمایهگذاریها روی هم اثری نداشته باشند.
ایده این است که وقتی برخی از داراییها در حال کاهش هستند، برخی دیگر در حال افزایش باشند.
با ترکیب داراییهای مختلف با همبستگیهای کم یا منفی، نوسانات کل سرمایهگذاریهای انجامشده کاهش مییابد.
تخصیص دارایی مناسب میتواند ریسک را کاهش داده و سود را همزمان افزایش دهد.
این امر تخصیص دارایی را به بالاترین اولویت در مدیریت ریسک تبدیل میکند.
تخصیص دارایی شما و نحوه تقسیم سرمایهگذاریهای خود در بین دستهبندیهای مختلف، مهمترین عامل تعیینکننده بازده سرمایهگذاریتان خواهد بود.
۴ – متنوع سازی
متنوعسازی سرمایهگذاری مزایای بسیاری را به همراه دارد؛ به عبارت دیگر، پنج سرمایهگذاری بسیار بهتر از دو سرمایهگذاری است و ده سرمایهگذاری بهتر از پنج سرمایهگذاری است.
با این حال، با افزایش تعداد تا زمانی که هزینهها بیشتر از مزایا شوند، عایدی حاشیه سرمایهگذاریهای اضافی کاهش مییابد.
هر دو اقدام متنوع نبودن و یا بیش از حد متنوع بودن، اشتباهات متداول در مدیریت پرتفو است.
سبد سرمایهگذاری ترکیبی از داراییهای مالی است که از نظر سوددهی مورد انتظار همبستگی بالایی با هم نداشته باشند.
یکی از مهمترین دلایل تشکیل سبد، کاهش ریسک است.
در واقع افراد باید پرتفو متناسب با نیازها و اهداف خود بسازند و آن را مدیریت کنند.
۵ – استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود انتخاب افق زمانی سرمایه گذاری
نکته مهم این است که باید توجه شود که هر سرمایهگذار برای هر نوع سرمایهگذاریاش باید افق زمانی مشخصی داشته باشد.
این افق زمانی را باید با توجه به وضعیت حال و آینده دارایی انتخاب شده، هدف گذاری کرد.
۶ – توجه به هزینه های سرمایه گذاری
هنگام سرمایهگذاری هزینههای بسیاری متوجه سرمایهگذار خواهد بود که میتوان از مهمترین آنها به هزینه مبادله، قیمت خدمات پول (نرخ بهره) و هزینه مالیات اشاره کرد.
هرچه هزینههای یک سرمایهگذاری بیشتر باشد، سرمایهگذاری کمتری از آن نوع اتفاق خواهد افتاد.
۷ – استفاده از سود مرکب
میخواهیم این اصطلاح را با مثالی توضیح دهیم:
فرض کنید شما ۱۰۰ هزار تومان سرمایهگذاری کردهاید و قرار است ماهانه ۱۰ درصد سود مرکب به شما تعلق بگیرد.
در ماه اول ۱۰ هزار تومان سود خواهید کرد اما چون سود مرکب است، سود شما در ماه دوم به این صورت است که سود شما روی ۱۱۰ هزار تومان محاسبه خواهد شد ( اصل سرمایه بهعلاوه سود ماه اول )
بنابراین سود ماه دوم بیش از ۱۰ هزار تومان است و ماههای آتی نیز به همین منوال محاسبه خواهد شد. این مفهوم در اصطلاحات مالی، سود مرکب نامیده میشود.
درواقع دو نوع سود داریم:
سودی که به اصل سرمایه تعلق میگیرد.
سودی که به سودهای سرمایه تعلق میگیرد.
همانطور که مرکب شدن سود باعث افزایش سود نهایی شما میشود، مرکب شدن زیان هم باعث افزایش زیان شما خواهد شد.
هرگاه بتوانید فرآیند مرکب شدن را به خوبی فرا گیرید میتوانید تصمیمات درستتری بگیرید و این امر در حفظ اصل سرمایه بسیار مهم و تأثیرگذار است
۸ – بکارگیری استراتژی های مدیریت ریسک
از آنجا که از دست دادن اصل سرمایه بسیار ناخوشایند است؛ بنابراین فراگیری و بهکارگیری استراتژیهای مدیریت ریسک بسیار اهمیت دارد. بیثباتی پرتفو به بازده سرمایهگذاری ضربه میزند. اگر ریسک را کنترل نکنید، در بازار خرسی (سهام روندی نزولی داشته و اقتصاد جامعه در رکود باشد) زیان زیادی خواهید دید.
یکی از مهمترین کارهایی که برای مدیریت ریسک انجام میشود، ساختن پرتفو است.
۹ – پیش بینی نوسانات بازار
در صورت پیشبینی نوسانات بازار میتوانید سود بسیار خوبی کسب کنید.
همانطور که شاهد بودیم افرادی ازجمله وارن بافت، جان پالسون و نیکلاس طالب توانستند حتی از بحران مالی ۲۰۰۸ هم سود بسیاری کسب کنند به دلیل آنکه قادر بودند شرایط را به خوبی پیشبینی کنند.
بنابراین باید آماده شوید تا از فرصتهای سرمایهگذاری استفاده کنید.
درعینحال، شما باید از داراییهای گرانقیمت خود آگاهی داشته باشید و در شرایط نامساعد توانایی این را داشته باشید تا آن دارایی را به پول نقد تبدیل کنید.
۱۰ – کنترل اهداف
نکته قابل توجه دیگر تعریف اهداف و پایبندی به آنها است.
زمانی که سرمایهگذار از شرایط کنونی به خوبی مطلع باشد و بتواند وضعیت آینده را با ضریب خطای پایین پیشبینی کند آنگاه میتواند اهداف مناسبتری را برای خود ترسیم کند.
پایبندی به اهداف نیز از دیگر مسائل مهم است؛
بهطور مثال اگر برای خود حد ضرری را مشخص کردهاید حتما باید به آن پایبند باشید و در صورت پایبند نبودن به آن ممکن است زیان بیشتری را متحمل شوید.
جمع بندی
سرمایهگذاری فرآیندی توأم با ریسک است که افراد عموماً با هدف کسب سود به انجام آن اقدام میکنند.
اگر افراد دانش و اطلاعات کافی برای انجام این کار را نداشته باشند، سرمایهگذاری آنها با مخاطره همراه خواهد بود؛ بنابراین توصیه ما به افرادی که قصد دارند در این مسیر وارد شوند این است که نسبت به تمام جوانب آن آگاهی و دانش کافی را حاصل کنند و سپس اقدام به سرمایهگذاری نمایند.
سرمایهگذاری همواره با ریسک های متعددی روبهرو خواهد بود و لازم است که فرد متناسب با بازاری که برای انجام این کار انتخاب میکند، ابزارها و اقدامات کاهش ریسک را در آن بازارها انتخاب کند.
تجربه سرمایه گذاری از عواملی است که میتواند به منظور کسب سود بالاتر به فرد کمک کند. اکنون این تجربه میتواند تجربه شخصی خود فرد باشد یا تجربیاتی که از افراد مختلف به وی منتقلشده باشد.
برای بهبود سودآوری، استراتژی کاهش هزینه را برگزینیم یا کیفیت را ارتقاء دهیم؟
چندین بار مقابل این پرسش قرار گرفته ام و به شکل های گوناگون این سوال را شنیده ام. دست کم برای خود من این سوال قدمتی دارد به اندازه اولین تدریس های دوره های آموزشی در حوزه کیفیت، مدیریت و سیستم های مدیریت کیفیت.
شرکت هایی که محصولی جدید را طراحی کرده و توسعه می دهند معمولا با این مسئله همیشگی دست و پنجه نرم می کنند که
چگونه بین هزینه تولید و کیفیت محصول، سبک و سنگین کنند؟
و این که چگونه، نقطه ای بهینه را تشخیص دهند تا بر مبنای آن اقداماتی مناسب را اتخاذ کرده و آن ها را اجراء نمایند؟
یک شرکت تولیدی، آیا باید هزینه ساخت و تولید محصول را کاهش دهد؟ یا این که به بهبود کیفیت و ارتقاء کارکرد و سطح عملکرد محصول خود بپردازد؟
برای صاحبان صنعت و مدیران واحدهای اقتصادی، پاسخ، البته ساده و آدرس، سرراست است. در حوزه فکری و جغرافیای تصمیم گیری آنها، بدیهی است که این شرکت فرضی، باید هزینه تولید و صرف منابع مالی خود را کاهش دهد.
اما این همه آن چیزی نیست که مدیران ارشد شرکت ها (در مقطع و برهه زمانی کنونی که نگاه ها به کیفیت، از مدت ها پیش، تغییر کرده و مدرن شده است) بایستی بدانند و به کار گیرند.
محصولات جدید به نسبت محصولات جاری، سخت گیرانه تر ارزیابی می شوند و مورد قضاوت قرار می گیرند. طبعا محصول با کیفیت تر توسط مشتری، تشخیص داده می شود و جنس خوب، همیشه مورد اقبال قرار می گیرد. این توجه مشتری، معنا و مفهومی مشخص و مطلوب همچون دستآوردهای قابل توجه مالی دارد. نگاه مثبت مشتری به محصول، موجب بهبود در ارقام فروش و سودآوری شرکت می شود.
این بسیار خوب است امّا، امّا هم دارد.
و امّا محصول با کیفیت، هزینه تولید بالاتری هم دارد. زنجیره ارزش یک محصول مرغوب از طراحی سطح بالاتر، تأمین و تدارک مناسب تر و تولید، توزیع و خدمات پس از فروش بهتر ناشی می شود و همه این ها یعنی پرداخت فاکتورهای سنگین تر و صرف هزینه های بالاتر.
به نظر می رسد این عبارت که “انتخاب استراتژی و راهبردی مبتنی بر ارتقاء کیفیت محصول، بهتر می باشد“، گزاره ای است با ارزش همیشه صحیح و هماره مثبت.
نظر شما چیست؟
خب محافظه کارها معمولا این پاسخ را در آستین دارند که ؛ ” بستگی دارد – It depends “. به نظر پاسخ مناسبی است برای پرسش ما. به هر حال سعی می کنیم لابه لای جمله ها و کلمات، دانسته هایی برای خود بیابیم تا در موقعیت هایی مشابه، توان تحلیلی بالاتری داشته باشیم و بتوانیم تصمیمات مرغوب تری اتخاذ کنیم.
اگر هم اکنون سازمانی مشخص، در برابر این پرسش قرار گرفته است، مدیران و تصمیم سازان آن، می تواند پارامترهای موثر را مطالعه کرده و بنا به شرایط، برای خود پاسخی مناسب بیابد.
نقطه بازگشت همه تصمیم گیری ها، اداره کردن و مدیریت نمودن یک کسب و کار، همان بهبود عملکرد تجاری سازمان، افزایش حاشیه سود و کسب منافع مالی بیشتر می باشد. برای رسیدن به این چنین مقصدی، دو راه مشخص، همیشه، پیش روی ما حاضر و مهیا می باشند. افزایش درآمد (با فرض ثابت بودن هزینه) و کاهش هزینه (در صورت عدم تغییر محسوس درآمد).
برای افزایش فروش و بالا بردن درآمد می توان با ارتقاء کیفیت محصول، بهای فروش بالاتری را مطالبه کرد یا از راه بهبود کیفیت، فروش و سهم بازار بیشتری را از آن خود نمود. اثر قطعی این مسیر (افزایش فروش) قطعا به برنامه ای پیش نیاز همچون افزایش ارزش محصول ما نزد مشتری برمی گردد.
آدرس دوم، سرراست تر است. کاهش هزینه، همیشه دوران ها، راهی مستقیم و بدون پیچ و خم برای افزایش سودآوری و بهبود عملکرد مالی کسب و کارها و بنگاه های انتفاعی می باشد. (البته با این پیش فرض که اجرای برنامه های کاهش هزینه، اثرگذاری منفی بر عملیات شرکت و کیفیت محصول خروجی آن، نداشته باشد)
برگردیم به بررسی مسئله مان که
در چه شرایطی بهتر است به افزایش ارزش محصول نزد مشتری بپردازیم؟
و در چه وضعیتی به کاهش هزینه تولید محصول همت گماریم؟
تصوری بدیهی است که به این نکته دانا باشید که عمده عواملی که شرایط مدنظر ما را برای این پاسخ می سازند بیشتر از درون، پای در محیط بیرونی کسب و کار دارند. درست هم هست، عواملی بیرونی همچون شرایط بازار هدف، نگرش مخاطب، رفتار مشتری و تقاضای مصرف کننده است که بخش عمده ای از پاسخ ما را تعیین می کنند.
خبرگان و کارشناسان این حوزه (بر اساس تحلیل نتایج تحقیقات و پیمایش های انجام شده) اعتقاد دارند؛ زمانی که تقاضا برای یک محصول مشخص، ثابت، پایدار و قطعی می باشد، انتخاب مسیر کاهش هزینه، استراتژی مناسبی است و به نتایج مطلوبی منجر می شود. منظور از نتیجه مطلوب همان بهبود سودآوری می باشد.
در همین شرایط و با همین مختصات، اتخاذ راهبرد ارتقاء ارزش محصول در دید مشتری، مانند بهبود کیفیت محصول نیز نتیجه مشابه ای را رقم می زند یعنی تأثیر کاهش هزینه در افزایش سود در مقایسه با رویکرد بهبود کیفیت محصول، تقریبا نزدیک و برابر می باشد.
پس زمانی که تقاضا، مسیری باثبات را طی می کند و تا حدودی تضمین شده است و همچنین مشتریان، راهبردی، مهم و استراتژیک هستند، می توانیم برای بهبود سودآوری سازمان از راهگذار تولید و فروش آن محصول خاص، هر دو مسیر بهبود کیفیت و کاهش هزینه را برگزینیم. حالا دیگر، این انتخاب بیشتر به شرایط داخلی، عملیات شرکت و مدیریت فرآیندهای سازمان بستگی دارد. اقبال و تمایل به هر یک از این دو رویکرد به عوامل گوناگونی بستگی دارد و نمی توان به سادگی در جای مدیران تصمیم گیرنده سازمان نشست و به راحتی یکی از این دو را انتخاب نمود. اجرای کارآمد و اثربخش هر دو استراتژی (که البته برای یک محصول خاص و در مقطع زمانی مشخص، بیشتر شکل و فرمت تاکتیک به خود می گیرد) توان مدیریتی و دانش فنی بالایی طلب می کند. ضمن آن که به هر حال منابع مالی لازم نیز بایستی تأمین شود و نیاز به مقداری سرمایه گذاری هم البته وجود دارد.
حالا مفید است که به موقعیت مورد گفتگو از طرف مشتری هم نگاهی بیندازیم، مشتری یا مشتریانی که البته برای سازمان استراتژیک محسوب می شوند. به سادگی می شود گفت هر یک از ما اگر در جایگاه یک مشتری قابل احترام برای کسب و کاری فرضی باشیم حداقل توقعی که از سازمان داریم آن است که برآورده نمودن خواسته ها، رفع نیازها و ملاحظه الزامات ما را هدف برنامه ها و اقدامات خود قرار دهد نه آن که با اجرای برنامه کاهش هزینه تولید، عمده توجه و توان خود را متمرکز بر افزایش سودآوری کرده و رعایت کیفیت مناسب کنونی محصول را دستخوش تردیدها و مخاطره های احتمالی نماید.
محور دوم تحلیل مسئله بالا ناظر بر این است که در شرایطی که سفارش خرید محصول، نوسانی، تصادفی و زیر سایه احتمالات و متغیرهای مختلف می باشد و مشتریان محصول نیز، استراتژیک نمی باشند، اثرگذاری بهبود کیفیت محصول بر سوددهی شرکت با تأثیر استراتژی کاهش هزینه (بر سودآوری) ، تفاوت محسوس و معناداری دارد. (لطفا توجه داشته باشید که مطلوب بودن نسبی هر یک از راه ها، تنها با توجه به عامل بهبود سودآوری، بررسی و تحلیل شده اند و بهتر بودن هر یک از رویکردها به صورت کلی و مطلق، مدنظر نبوده و نمی باشد)
در شرایط تعریف شده حالت دوم، یعنی غیراستراتژیک بودن مشتریان و مبهم بودن وضعیت فروش و تغییرات احتمالی سهم بازار، رویکرد کاهش هزینه، اندازه تأثیر بزرگ تری بر سودآوری کسب و کار سازمان دارد. یعنی هنگامی که مشتریان، استراتژیک نمی باشند، بهبود کیفیت تأثیر کمتر و کوچک تری بر سوددهی تولید و محصول شرکت دارد.
نمودار تعادلی هزینه، ارزش و کیفیت محصول
شاید جالب باشد بدانید بیشتر شرکت ها حتی با داشتن مشتریانی استراتژیک، الزاما ترجیح نمی دهند که تغییرات بزرگی را در جهت کاهش هزینه یا بهبود کیفیت محصولات، انجام دهند، حتی اگر اجرای این تغییرات برای شرکت، هزینه کمی نیاز داشته باشد.
خلاصه مطلب و چکیده نوشته را در انتها می توان به این صورت بیان کرد که تقاضای غیرقطعی و رفتارهای غیرقابل پیش بینی مشتریان در خرید و سفارش گذاری، به صورت کاملا محسوسی بر نحوه تصمیم گیری شرکت ها برای در پیش گرفتن استراتژی ارتقاء محصول و بهبود کیفیت آن یا انتخاب رویکرد کاهش هزینه تولید و عملیات خود، تأثیرگذار می باشد.
Lower Cost or Higher Quality? Product Enhancement Decisions When Consumers Are Strategic
Yale School of Management, Yale University, New Haven, CT 06520, [email protected]
Graduate School of Business, Stanford University, Stanford, CA 94305, [email protected]