تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی ,تکنیکال یاذهنی؟
فصل اول: به سوی موفقیت
در ابتدا: تحلیل بنیادی - تغییر روش به تحلیل تکنیکال - تغییر روش به تحلیل ذهنی
فصل دوم: وسوسه معامله گری
جذابیت – خطرات - حفاظ ها - مشکل: مقاومت در برابر ایجاد قوانین - مشکل: ناتوانی در قبول مسئولیت - مشکل: اعتیاد به سودهای تصادفی - کنترل خارجی در مقابل کنترل داخلی -
فصل سوم: قبول مسئولیت
شکل دهی محیط ذهنی - برندگان، بازندگان، رونق یا ورشکستگی
فصل چهارم: استمرار
اندیشیدن درباره معامله گری - مفهوم واقعی ریسک پذیری - محیط ذهنی خود را تحلیل کنید -
فصل پنجم: عوامل موثر در درک بازار
نرم افزار ذهن خود را اشکال زدایی کنید - پذیرش و یادگیری - ادراک و ریسک -
نیروی تعمیم
فصل ششم: چشم انداز بازار
اصل عدم قطعیت - اساسی ترین ویژگی بازار
فصل هفتم: لبه معامله گری: اندیشیدن در حوزه احتمالات
پارادکس احتمالات: نتایج تصادفی، سود مستمر - معامله گری - مدیریت توقعات - حذف ریسک احساسی -
فصل هشم: تغییر عقاید
تعریف مساله - تعریف اصطلاحات - حقایق بنیادی چگونه به این مهارت ها مربوط می شوند؟ - حرکت به سمت «زون»
فصل نهم: ماهیت عقاید
منشا یک عقیده - عقاید و تأثیر آنها بر روی زندگی - عقاید چگونه زندگی ما را شکل می دهند؟ - عقاید برخلاف حقایق -
فصل دهم: تأثیر عقاید بر روی معامله گری
ویژگی های اولیه یک عقیده - ارزیابی شخصی و معامله گری -
فصل یازدهم: اندیشیدن مانند یک معامله گر
مرحله مکانیکی - خود را تحت نظر بگیرید - نقش انضباط شخصی - ایجاد عقیده «تداوم موفقیت» - مراحل انجام تمرین - انتخاب نمونه برای ارزیابی معاملات – آزمایش - قبول ریسک - انجام تمرین - کلام آخر – خودآزمایی -
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال در آکوچین
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یک رشته تجاری است که برای ارزیابی سرمایه گذاری ها و شناسایی فرصت های معاملاتی بوجود آمده است. برای انجام این کار از تجزیه و تحلیل روند آماری که از فعالیت های تجاری جمع شده است استفاده می شود که از جمله آنها می توان به حرکت و حجم قیمت اشاره کرد.
تحلیلگران بر این باورند: فعالیت معاملاتی که در گذشته انجام شده و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار می توانند شاخص های ارزشمندی برای حرکت های بعدی تعیین قیمت محسوب شوند. دقت کنید تحلیل تکنیکال ممکن است با تحلیل بنیادی، که بیشتر به الگوی قیمت های شرکت یا روند سهام اشاره دارد، تضاد داشته باشد.
درک کامل تحلیل تکنیکال
بر خلاف تحلیل بنیادی، که تلاش می کند ارزش یک اوراق بهادار را بر اساس نتایج آماری تجاری مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، تحلیل تکنیکال برای بررسی و تحلیل قیمت و ظرفیت استفاده می شود و در این زمینه متمرکز است. از ابزارهای تحلیل تکنیکال جهت بررسی دقیق روشهای بدست آوردن و درخواست برای یک اوراق بهادار براساس تغییرات قیمت، ظرفیت و نوسانات استفاده می شود.
تحلیل تکنیکال اغلب برای تولید سیگنال های ترید کوتاه مدت از ابزارهای مختلفی مانند نمودار استفاده میکند، اما همچنین می تواند به بهبود ارزیابی میزان قوت یا ضعف یک مورد تجاری در بازار های تجاری عظیم یا یکی از بخش های آن کمک کند. این اطلاعات به تحلیلگران کمک می کند تا تخمین کلی ارزیابی را به صورت کلی بهبود بخشند.
تحلیل تکنیکال را می توان در هر زمینه مهم و امنیتی با داده های موجود مربوط به ترید استفاده کرد. این شامل سهام، معاملات تجاری آتی، کالاها، درآمد ثابت، ارزها و سایر اوراق بهادار می شود. در این آموزش، ما معمولاً سهام موجود در مثال های خود را تجزیه و تحلیل می کنیم، اما بخاطر داشته باشید که این مفاهیم را می توان در هر نوع مورد تجاری دیگری به کار برد. در واقع، تحلیل تکنیکال در بازار کالاها و فارکس که معامله گران (تریدرها) بر حرکت های کوتاه مدت قیمت تمرکز دارند، بیشتر استفاده می شود و کاربرد دارد.
تحلیل تکنیکال اولین بار توسط شخصی به نام چارلز داو و نظریه داو در اواخر دهه ۱۸۰۰ میلادی ارائه شد. چندین محقق برجسته از جمله ویلیام پی. همیلتون، رابرت رئا، ادسون گولد و جان مگی کسانی بودند که به شکل گیری مفاهیم نظریه داو و در نتیجه ارائه تحلیل تکنیکال کمک کردند. اساس آن در دوران مدرن، تحلیل تکنیکال تکامل یافته است که صدها الگو و سیگنال ایجاد شده طی سالها تحقیق را شامل می شود.
تحلیل تکنیکال با این فرض انجام می شود که کمکی برای تحلیل و تشخیص قیمت و روند فعالیت در معاملات تجاری آینده باشد. چرا که معاملات تجاری که در گذشته انجام شده است و تغییرات قیمت یک اوراق بهادار می تواند شاخص های ارزشمندی برای حرکات آتی قیمت و تصمیم های تجاری آینده محسوب شود. این تنها در صورتی است که حرکات و تصمیم ها با قوانین سرمایه گذاری یا معاملات مناسب مرتبط شود. تحلیل گران حرفهای در اکثر مواقع از تحلیل تکنیکال همراه با دیگر روش های تحقیق به این منظور استفاده می کنند. معامله گران خرده فروش ممکن است فقط بر اساس نمودارهای قیمت یک اوراق بهادار و آمار مشابه تصمیم بگیرند، اما تحلیلگران صاحبان سهام به ندرت تحقیقات خود را فقط به تجزیه و تحلیل بنیادی یا تکنیکال محدود می کنند.
در میان تحلیل گران حرفه ای که در حال حاضر وجود دارد، انجمن CMT از بزرگترین مجموعه تحلیلگران خبره یا مجاز است که با استفاده از تحلیل تکنیکال به طور حرفه ای در سراسر جهان فعالیت می کند.
مشخصات تکنیکال انجمن Chartered Market (CMT) را می توان پس از سه سطح آزمون بدست آورد که نگاهی گسترده و عمیق به ابزارهای تحلیل تکنیکال را پوشش می دهد. تقریباً یک سوم دارندگان منشور CMT نیز دارندگان منشور تحلیلگر خبره مالی (CFA) هستند. این نشان می دهد که این دو رشته چقدر یکدیگر را تقویت می کنند و به هم مرتبط هستند.
تحلیل تکنیکال سعی دارد حرکت قیمت را در هر نوعی پیش بینی کند. تقریباً هر ابزار قابل معامله ای را که عموماً در معرض نیروهای عرضه و تقاضا قرار دارد از جمله سهام، اوراق قرضه، معاملات آتی و جفت ارز را در فعالیت خود می گنجاند. در واقع، برخی تحلیل تکنیکال را صرفاً مطالعه محرک های عرضه و تقاضا می دانند که در حرکت قیمت بازار یک اوراق بهادار منعکس شده است. تحلیل تکنیکال معمولاً برای تغییرات قیمت اعمال می شود، اما برخی از تحلیلگران، اعداد دیگری غیر از قیمت را نظیر حجم معاملات یا سود باز را با این روش دنبال می کنند.
به صورت کلی صدها الگو و سیگنال وجود دارد که توسط محققان برای حمایت از تحلیل تکنیکال تولید شده است. همچنین تحلیلگران انواع مختلفی از سیستم های معاملاتی را به همین منظور برای پیش بینی معاملات در مورد تغییرات قیمت ایجاد کردهاند. برخی از شاخص ها در درجه اول بر شناسایی روند فعلی بازار متمرکز هستند از جمله مناطق پشتیبانی و مقاومت. برخی دیگر بر تعیین قدرت یک روند و احتمال ادامه آن متمرکز هستند. شاخص های فنی و الگوهای نمودار مورد استفاده را می توان در خط روند، کانال ها، میانگین های متحرک و شاخص های حرکت خلاصه کرد.
در کل تحلیلگران تکنیکال انواع گسترده ای از اندیکاتور ها یا شاخص های زیر را بررسی می کنند:
• روند قیمت
• الگوهای نمودار
• شاخص های اندازه گیری و حرکت نوسانگرها
• میانگین متحرک
• سطح حمایت و مقاومت
فرضیات اساسی تحلیل تکنیکال
برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و تصمیم گیری در مورد سرمایه گذاری در این زمینه ها دو روش اصلی وجود دارد: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. تجزیه و تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل صورتهای مالی یک شرکت برای تعیین ارزش واقعی یک معامله یا تجارت تعریف میشود، در حالی که تحلیل تکنیکال قیمت یک اوراق بهادار را توسط تمام اطلاعات قدیمی که در دسترس عموم قرار دارد منعکس می کند و در عوض بر تجزیه و تحلیل آماری حرکت قیمت متمرکز می شود. تحلیل تکنیکال سعی دارد با استفاده از جستجوی الگوها و روندها، نه تجزیه و تحلیل ویژگی های اساسی امنیت، احساسات بازار در پشت روند قیمت را درک کند.
چارلز داو مجموعه ای از سرمقاله ها را منتشر کرده که در مورد تئوری تحلیل تکنیکال در آنها به بحث و گفتگو پرداخته است. نوشته های او شامل دو فرض اساسی است که همچنان به شکل چارچوبی برای تجارت تحلیل تکنیکال باقی مانده است.
۱- بازارها زمانی می توانند کارآمد باشند که مقادیر نشان دهنده عواملی که بر قیمت اوراق بهادار تأثیر می گذارند را نشان دهند.
۲- به نظر می رسد حتی حرکات تصادفی قیمت بازار در الگوها و روندهایی حرکت می کنند که تمایل دارند با گذشت زمان تکرار شوند.
امروزه زیرساخت های تحلیل تکنیکال بر اساس کارهای داو بنا شده است. تحلیل گران حرفهای معمولاً سه فرضیه کلی را برای این رشته می پذیرند:
۱- در بازار برای همه چیز تخفیف وجود دارد: تحلیلگران مربوط به تحلیل تکنیکال بر این باورند که همه چیز، یعنی اصول یک شرکت، عوامل گسترده بازار و روانشناسی بازار از قبل در سهام موجود است. این نقطه نظر با فرضیه بازارهای کارآمد (EMH) که نتیجه مشابهی راجع به قیمت ها مطرح می کند، سازگار است. تنها چیزی که باقی مانده تجزیه و تحلیل حرکت قیمت است که تحلیلگران فنی آن را محصول عرضه و تقاضای یک سهام خاص در بازار می دانند.
۲- حرکت قیمت در روندها: تحلیلگران فنی انتظار دارند که قیمت ها، حتی در حرکات تصادفی بازار بدون توجه به بازه زمانی مشاهده شده، روندهایی را نشان دهند. به عبارت دیگر قیمت سهام بیش از نشان دادن حرکت نامنظم، احتمالاً به روند گذشته ادامه می دهد. بیشتر استراتژیهای معاملات فنی بر اساس این فرضیه انجام می شود.
۳- تاریخ تمایل به تکرار دارد: تحلیلگران فنی عقیده دارند که تاریخ تمایل به تکرار دارد. ماهیت تکراری حرکت قیمت را اغلب به روانشناسی بازار نسبت میدهند؛ بدین صورت که بر اساس احساساتی مانند ترس یا هیجان قابل پیش بینی خواهد بود. تحلیل تکنیکال از الگوهای نمودار برای تجزیه و تحلیل این احساسات و از حرکات بعدی بازار برای درک روند استفاده می کند. در حالی که بیش از ۱۰۰ سال از انواع تحلیل تکنیکال به منظور های مختلف استفاده شده است، اما هنوز هم اعتقاد بر این است که همه آنها مهم هستند زیرا الگوهای تکراری حرکات قیمت را نشان می دهند.
تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی بزرگترین منابع فکری برای نزدیک شدن به تحلیل بازارها، محسوب می شوند. هر دو روش برای تحقیق و پیش بینی روند آینده قیمت سهام استفاده می شوند و مانند هر استراتژی یا فلسفه سرمایه گذاری، هر دو طرفداران و مخالفان خود را دارند.
تحلیل بنیادی یکی از روش های ارزیابی اوراق بهادار است که با استفاده از اندازه گیری ارزش ذاتی سهام این کار را انجام می دهد. تحلیلگران بنیادی همه چیز را بررسی می کنند، از اقتصاد کلی و شرایط صنعت گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکت ها. درآمد، هزینه ها، دارایی ها و بدهی ها از ویژگی های مهم تحلیلگران بنیادی است.
تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی متفاوت است زیرا قیمت و حجم سهام تنها ورودی در تحلیل تکنیکال محسوب می شود. فرض اصلی این است که تمام اصول شناخته شده با توجه به قیمت تعیین می شوند. بنابراین نیازی به توجه دقیق به آنها نخواهد بود. تحلیلگران فنی برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار کاری را انجام نمی دهند، بلکه در عوض از نمودارهای سهام برای شناسایی الگوها و روندهایی استفاده می کنند که نشان می دهد سهام های مربوط به آینده کدامند.
آموزش تحلیل بنیادی در ترید
تحلیل بنیادی یا Fundamental Analysis یک روش برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک رمزارز دیجیتال است که با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط این کار را انجام می دهد. تحلیلگران بنیادی هر آنچه را که می تواند بر ارزش رمزارزها تأثیر بگذارد برای تحلیل درست و انجام ترید رمزارزها مطالعه می کنند. از جمله آنها می توان به عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت در کنار عوامل اقتصادی خرد مانند تأثیر مدیریت شرکت ها اشاره کرد.
هدف نهایی این مطالعات و تحقیق ها رسیدن به عددی است که یک سرمایه گذار بتواند آن را با قیمت فعلی رمزارزها مقایسه کند. با استفاده از این مقایسه می تواند رمزارز دیجیتال را به نوعی ارزش گذاری کند و مشخص کند که آیا ارزش کمی دارد یا بیش از حد ارزش گذاری شده است.
این روش در مقابل تحلیل تکنیکال که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های قبلی در بازار مانند قیمت و حجم پیش بینی می کند؛ به عنوان تجزیه و تحلیل رمزارزها در نظر گرفته می شود.
نکات کلیدی در مورد تحلیل بنیادی
- تحلیل بنیادی روشی برای تعیین ارزش واقعی رمزارزها تعریف می شود.
- تحلیل گران بنیادی به دنبال رمزارز هایی هستند که هم اکنون با قیمت هایی بالاتر یا کمتر از ارزش واقعی خود قابل معامله هستند.
- اگر ارزش منصفانه بازار بالاتر از قیمت مورد نظر رمزارز در بازار باشد، رمزارز مورد نظر کم ارزش ارزیابی شده و برای خرید توصیه می شود.
- برخلاف تحلیلگران بنیادی، تحلیلگران تکنیکال اصول حمایت را با استفاده از مطالعه تاریخچه روند و قیمت رمزارز نادیده می گیرند.
مفهوم تحلیل بنیادی
تمام مواردی که به تجزیه و تحلیل ارزهای دیجیتال مرتبط می شود و تمام روش ها در این زمینه سعی دارند که به نوعی مشخص کنند امنیت معامله در بازارهای بزرگ و کوچک به درستی ارزیابی شده باشد. تحلیل بنیادی معمولاً از منظر کلان تا خرد برای شناسایی رمزارزهایی انجام می شود که قیمت درستی از آنها در بازار وجود ندارد. تحلیلگران در این زمینه معمولاً به ترتیب، وضعیت کلی اقتصاد و سپس قدرت یک صنعت خاص را قبل از تمرکز بر عملکرد فردی شرکت مطالعه می کنند تا به ارزش عادلانه بازار مربوط به یک رمزارز خاص برسند.
تحلیل بنیادی برای ارزیابی ارزش رمزارزها از داده های عمومی استفاده می کند. به عنوان مثال، یک سرمایه گذار می تواند با بررسی عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و وضعیت کلی اقتصاد، تجزیه و تحلیل اساسی در مورد ارزش یک نوع ارز دیجیتال را انجام دهد. با تحلیل گران آکوچین همراه باشید تا اطلاعات بیشتر و کارآمدتری را در این زمینه به سمع و نظر شما برسانیم.
تحلیل بنیادی و ارز دیجیتال
یک تحلیلگر که تحلیل بنیادی انجام می دهد، برای ایجاد روشی که بتواند بوسیله آن ارزش تخمینی قیمت ارزهای دیجیتال را تعیین کند از داده هایی که در دسترس تمام مردم است استفاده می کند. به گفته تحلیلگر، این مقدار تنها برآوردی است که قیمت و ارزش رمزارزهای موجود مخصوص یک شرکت خاص را در مقایسه با قیمت فعلی بازار نشان می دهد. برخی از تحلیلگران ممکن است قیمت تخمینی خود را به عنوان ارزش ذاتی ارز های دیجیتال مشخص کنند.
اگر یک تحلیلگر محاسبه کند تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی که ارزش ارز دیجیتال باید به طور قابل توجهی بالاتر از قیمت فعلی بازار رمزارزها باشد، ممکن است آنها یک امتیاز خرید را برای ارز دیجیتال منتشر کنند. این به عنوان یک توصیه برای سرمایه گذاران است که تحلیل گران از آن استفاده می کنند. اگر تحلیلگر ارزش ذاتی کمتری را نسبت به قیمت فعلی بازار محاسبه کند، ارز دیجیتال بیش از ارزش ارزیابی شده و توصیه می شود که آنرا بفروشند. سرمایه گذارانی که از این توصیه ها پیروی می کنند انتظار دارند که بتوانند رمزارزهای مطلوب را خریداری کنند زیرا چنین رمزارز هایی با افزایش زمان، احتمال رشد بیشتری دارند.
به همین ترتیب انتظار می رود ارز دیجیتال با رتبه بندی نامطلوب احتمال افت قیمت بیشتری داشته باشد. این روش تجزیه و تحلیل ارز دیجیتال که تحلیل بنیادی نامیده می شود در مقابل تجزیه و تحلیل تکنیکال در نظر گرفته می شود، که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های موجود در بازار رمزارزها مانند قیمت و حجم پیش بینی می کند.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه Fundamental (بنیادی) وجود دارد این است که این کلمه می تواند هر آنچه مربوط به رفاه اقتصادی یک شرکت است را شامل شود. بدیهی است که اعدادی مانند درآمد و سود را هم پوشش می دهند، اما همچنین می توانند از بازار ارز دیجیتال یک شرکت تا کیفیت مدیریت آن را شامل شوند. عوامل بنیادی مختلف در تحلیل بنیادی را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: کمی و کیفی. این کلمات در لغت معنای مشابهی نسبت به معنای اصلی و استانداردشان دارند. در اینجا تعریف این کلمات را که در یک فرهنگ لغت آمده است مشاهده می کنیم:
- کمی - "مربوط به اطلاعاتی است که می توان آنها را به صورت تعداد و مقدار نشان دهید."
- کیفی - "مربوط به ماهیت یا استاندارد چیزی است، نه مقدار آن."
در این زمینه می توان گفت که مبانی کمی مربوط به اعداد سخت می شود. این اعداد را می توان به تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی عنوان ویژگی های قابل اندازه گیری مربوط به یک کسب و کار معرفی کرد. به همین دلیل بزرگترین منبع داده های کمی صورت های مالی است. درآمد، سود، دارایی و موارد دیگر را می توان با دقت زیادی توسط همین اعداد کمی اندازه گیری کرد. در تحلیل بنیادی اصول کیفی کمتر ملموس هستند. برای مثال می توان به کیفیت کار مدیران اصلی یک شرکت، شناسایی نام تجاری، حق ثبت اختراع و فناوری انحصاری آن اشاره کرد. نه تجزیه و تحلیل کیفی و نه کمی ذاتاً از دیگری بهتر نیست. بسیاری از تحلیلگران در آموزش تحلیل بنیادی سعی می کنند که از هر دوی آنها در کنار هم استفاده کنند.
می خوای تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی یک تریدر حرفهای بشی؟
تا اینجا به برخی از مسائل مربوط به تحلیل بنیادی پرداختیم، حال سعی داریم که به صورت واضح تر برای شما اهمیت استفاده از تحلیل بنیادی و کاربرد آن را مشخص کنیم. ابتدا در این زمینه به سخنان تحلیلگر آمریکایی معروف به نام پری کوفمن اشاره می کنیم که می گوید: تنها یک دقیقه لازم است که به شما بیاموزم چگونه در بازار سهام پول درآورید: سهام خود را پایین بخرید و بالا بفروش برسانید. در این مورد تنها به پنج یا ده سال زمان نیاز خواهید داشت تا شیوه تشخیص زمان خرید و فروش درست (بالا و پایین بودن یک سهام) را به شما آموزش دهم.
تحلیل بنیادی که آن را به عنوان تحلیل فاندامنتال نیز می شناسند از روش های مهم و کاربردی تحلیل به شمار می رود که در ابتدای این مبحث به صورت کامل معرفی شد. ولی سوالی که در اینجا بوجود می آید این است که خود کلمه تحلیل به چه معناست؟ شما کلمه تحلیل را به دلایل مختلفی شنیدهاید و در موقعیت های مختلفی از آن استفاده کرده اید. ولی برای استفاده از تحلیل در زمینه های مالی نوع دیگری از مفهوم و معنی این کلمه دریافت می شود. صرفا برای تحلیل های مالی از ابزار های مختلفی استفاده می کنند. چرا که نیاز به جمع آوری داده ها و اطلاعات مورد نیاز خواهد بود. یکی از این ابزار ها که تقریبا همه شما با آن آشنایی دارید فایل اکسل است.
ولی مفهوم تحلیل را نمی توان تنها با بررسی روش های مختلف تحلیل های مالی متوجه شد. ولی می توان گفت تحلیل نگاه دقیق و جزء به جزء به یک موضوع خاص است تا تمام جوانب و فاکتور های مثبت و منفی آن مشخص شده تا بتوان داده ها و اطلاعاتی را برای تصمیم گیری های آینده بدست آورد. این تعریف کلی را می توان برای کلمه تحلیل به صورت مالی و غیر مالی در نظر گرفت.
سوالات متداول در مورد تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی تلاش می کند تا ارزش ذاتی ارزهای دیجیتال را با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط از جمله ترازنامه، استراتژی های ابتکاری، شاخص های مالی خرد و رفتار خریداران اندازه گیری کند. تحلیل بنیادی روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی رمزارزهاست.
برای تعیین کیفیت سرمایه گذاری های بلند مدت در مجموعه گسترده ای از رمزارزها و بازار کریپتوکارنسی، اغلب از تحلیل بنیادی استفاده می شود، در حالی که از تحلیل تکنیکال بیشتر در بررسی تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری کوتاه مدت مانند ترید یا تجارت ارزهای دیجیتال استفاده می شود.
تحلیل بنیادی به پیش بینی روند دراز مدت در بازار کریپتوکارنسی کمک می کند. به طور کلی برای سرمایه گذاری های طولانی مدت مورد استفاده قرار تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی می گیرد زیرا شما را قادر می سازد قیمتی را که یک ارز دیجیتال باید داشته باشد، بدست آورید. همچنین به شما این امکان را می دهد که شرکت های خوبی برای سرمایه گذاری مانند شرکت هایی با پتانسیل رشد قوی پیدا کنید.
تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی
به طور کل تحلیل تکنیکال بر میزان عرضه و تقاضای موجود در بازار تمرکز دارد. در صورتی که سرمایه گذاران بر این باور باشند که بازار از ارزش واقعی خود دور شده است، اقدام به خرید کرده و همین موضوع باعث افزایش قیمت کالاها می شود. مورد برعکس آن نیز وجود دارد.
در صورتی که سرمایه گذاران بر این باور باشند که بازار ارزش و سود بسیار بالایی دارد، اقدام به فروش کرده و همین موضوع باعث کاهش قیمت کالاها می شود. به دلیل این که اکثر اوقات قیمت ها بر اساس استنادات یا پیش بینی های سرمایه گذاران مشخص می شود، بازار و قیمت های آن ممکن است همیشه قیمت واقعی و اصلی محصولات را بازتاب ندهد. افرادی که در بازار تجارت فعالیت می کنند نسبت به این نوسانات آگاهی بیش تری دارند.
تحلیل های این افراد باید در مقایسه با افراد خارج از این بازار دقیق تر و سریع تر باشد. همچنین فعالیت های این افراد در بازار به عنوان میزان مبادلات تجاری و قیمت گذاری باید ثبت و مورد بررسی قرار گیرد. در صورتی که بتوانید عملکرد و فعالیت های این افراد را بررسی کنید می توانید به راحتی عملکرد افراد پیشرو در بازار را مورد شناسایی قرار دهید.
حقیقت این است که تغییر قیمت ها در بازار به طور کل به فعالیت های سرمایه گذاران و افراد حاضر در این بازار بستگی دارد. در کل تحلیل تکنیکال به عملکرد قیمت ها در بازار توجه دارد و سعی در پیش بینی قیمت های آینده محصولات دارد. این تحلیل بر این باور است که به شما زمان مناسب برای سرمایه گذاری را نشان دهد اما این موضوع را نباید فراموش کرد که قیمت حقیقی و اصولی قیمت توسط تحلیل تکنیکال نشان داده نخواهد شد.
به این نتیجه رسیده ایم که هم تحلیل تکنیکال و هم تحلیل بنیادی ویژگی های مثبت و منفی خود را دارند؛ در صورتی که بتوانیم ویزگی های مثبت این تحلیل ها را شناسایی کنیم می توانیم به راحتی سرمایه گذاری مناسب و کلیدی ای داشته باشیم.
تحلیل تکنیکال خود را در پلتفرم فیلترنویسی تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی ارزدیجیتال و فارکس Onbit اجرا کنید و کل بازار را در صدم ثانیه رصد کنید.
تحلیل بنیادی:
تحلیل بنیادی بر قیمت واقعی اجناس تمرکز دارد. در صورتی که قیمت موجود در بازار کم تر از قیمت واقعی محصول باشد، ارزش بازار پایین آمده است و باید خرید کرد. این شرایط نیز ممکن است حالت عکس نیز داشته باشد.
اگر نتایج تجاری را با قیمت سهام در بلند مدت مانند چند دهه مقایسه کنید به این نتیجه می رسید که بین این دو عامل شباهت و رابطه ی مستقیمی وجود دارد. به عنوان مثال هنگامی که قیمت کالایی در بازار افزایش پیدا می کند، ارزش سهام نیز افزایش پیدا می کند؛ حال عکس این موضوع نیز ممکن است اتفاق بیفتد. قیمت و ارزش واقعی بازارهای تجاری به وسیله ی ارزش واقعی سهام و سرمایه ی این بازارها تخمین زده می شود و سود آتی این بنگاه ها به سهام داران آن پرداخت می شود.
سوالی که در این جا پیش می آید این است که چگونه افراد دقیقا میزان نرخ رشد و سود را برای ارزش فعلی محصول تخمین می زنند. ارزش بازارهای تجاری در بلند مدت تغییر می کند. این مدت ممکن است از چند ماه تا چند سال طول بکشد. قیمت و سود سهام معمولا کمی سریع تر از سود و قیمت بازار تغییر می کند. بنابراین قیمت سود سهام نسبتا آهسته افزایش پیدا می کند اما چند برابر با سرعت بیش تری کم می شود.
در صورتی که خرید می کنید می توانید به تحلیل های بنیادی تکیه کنید ولی اگر قصد فروش دارید بهتر است کمی بیش تر تحقیق کنید. بعضی از افراد بر این باورند که تحلیل های بنیادی برای انتخاب روشی مناسب برای سرمایه گذاری مناسب هستند؛ برای زمان مناسب جهت سرمایه گذاری بهتر است از روش دیگری استفاده کنید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یکی از اساسیترین اقدامات لازم پیش از ورود به بازار ارزهای دیجیتال، بازارهای فارکس و بورس میباشد. افراد باید قدرت درک و شناخت افت و خیزشهای سهام و ارزهای دیجیتال را داشته باشند تا از ضررهای احتمالی در اینگونه از سرمایهگذاریها جلوگیری کنند. در این مقاله ما قصد داریم شما با مفهوم تحلیل تکنیکال بیشتر آشنا کنیم تا با درک بیشتری در بازارهای مالی خرید و فروش کنید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یک رشته تجاری است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی با تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی تجزیه و تحلیل روندهای آماری حاصل از فعالیتهای تجاری مانند حرکت قیمت و حجم مورد استفاده قرار میگیرد.از این روش معمولا برای پیش بینی روند بازار مورد استفاده قرار می گیرد. ( دور زدن تحریمهای بایننس)
نکات کلیدی تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال یک رشته تجاری است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی در روند قیمتها و الگوهای مشاهده شده در نمودارها استفاده میشود.
تحلیلگران فنی معتقدند فعالیتهای معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت اوراق بهادار میتواند شاخصهای ارزشمندی برای حرکت قیمت در آینده اوراق بهادار باشد.
تحلیل تکنیکال ممکن است با تجزیه و تحلیل بنیادی مقایسه شود، که بر مالیات یک شرکت تمرکز میکند تا الگوهای قیمت قبلی یا روند سهام را به دست آورد.
درک تحلیل تکنیکال
بر خلاف تجزیه و تحلیل بنیادی، که سعی میکند ارزش اوراق بهادار را بر اساس نتایج کسب و کار مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم تمرکز دارد. ابزارهای تحلیل تکنیکال برای بررسی روشهایی که عرضه و تقاضای اوراق بهادار بر تغییرات قیمت، حجم و نوسانات ضمنی تأثیر میگذارد، مورد استفاده قرار میگیرد. تحلیل تکنیکال اغلب برای ایجاد علائم تجاری کوتاه مدت از ابزارهای مختلف نمودار استفاده میشود، اما همچنین میتواند به ارزیابی قدرت یا ضعف یک اوراق بهادار نسبت به بازار وسیعتر یا یکی از بخشهای آن کمک کند. این اطلاعات به تحلیلگران کمک تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی میکند تا برآورد کلی ارزیابی خود را بهبود بخشند.
تحلیل تکنیکال را میتوان در هر گونه امنیت با دادههای تجاری قبلی استفاده کرد. این شامل سهام، معاملات آتی، کالاها، درآمد ثابت، ارزها و سایر اوراق بهادار است. در این آموزش، ما معمولاً سهام را در نمونههای خود تجزیه و تحلیل میکنیم، اما به خاطر داشته باشید که این مفاهیم را میتوان در هر نوع امنیتی اعمال کرد. در حقیقت، تحلیل تکنیکال به مراتب بیشتر در بازارهای کالاها و فارکس رایج است که معامله گران بر تحرکات کوتاه مدت قیمت تمرکز میکنند.(ایچیموکو چیست؟)
تحلیل تکنیکال همانطور که امروزه میشناسیم اولین بار توسط چارلز داو و نظریه داو در اواخر دهه ۱۸۰۰ ارائه شد. اساس آن در روزگار مدرن، تحلیل تکنیکال شامل صدها الگو و سیگنال است که طی سالها تحقیق توسعه یافته است.
ادامه درک تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال بر اساس این فرض انجام میشود که فعالیتهای معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت اوراق بهادار میتواند شاخصهای ارزشمندی برای حرکت قیمتهای اوراق بهادار در آینده باشد که با قوانین سرمایهگذاری یا معاملات مناسب جفت میشود. تحلیلگران حرفهای اغلب از تحلیل تکنیکال همراه با سایر اشکال تحقیق استفاده میکنند. معامله گران خرده فروشی ممکن است تنها بر اساس نمودارهای قیمت اوراق بهادار و آمارهای مشابه تصمیم گیری کنند، اما تحلیلگران حقوقی صاحبان سهام به ندرت تحقیقات خود را تنها به تجزیه و تحلیل بنیادی یا فنی محدود میکنند.
تحلیل تکنیکال سعی در پیش بینی حرکت قیمت تقریباً هر ابزار قابل معاملهای دارد که عموماً تحت تأثیر عرضه و تقاضا قرار دارد، از جمله سهام، اوراق قرضه، قراردادهای آتی و جفت ارز. در واقع، برخی تحلیل تکنیکال را صرفاً مطالعه نیروهای عرضه و تقاضا میدانند که در حرکت قیمت بازار یک اوراق بهادار منعکس شده است. تحلیل تکنیکال بیشتر در مورد تغییرات قیمت اعمال میشود، اما برخی از تحلیلگران اعداد دیگری غیر از قیمت را دنبال میکنند، مانند حجم معاملات یا ارقام بازده.
در سراسر صنعت، صدها الگو و سیگنال وجود دارد که توسط محققان برای حمایت از تجارت تحلیل تکنیکال ایجاد شده است. تحلیلگران فنی همچنین انواع مختلفی از سیستمهای معاملاتی را توسعه دادهاند تا به آنها در پیش بینی و معاملات در مورد قیمت کمک کنند. برخی از شاخصها عمدتا بر شناسایی روند فعلی بازار از جمله مناطق حمایت و مقاومت متمرکز شدهاند، در حالی که برخی دیگر بر تعیین قدرت یک روند و احتمال ادامه آن متمرکز شده اند. شاخصهای فنی و الگوهای نمودار متداول مورد استفاده شامل خطوط روند، کانالها، میانگین متحرک و شاخصهای حرکت است.
مفروضات اساسی تحلیل تکنیکال
دو روش اصلی برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و تصمیم گیری در مورد سرمایهگذاری استفاده میشود: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکی. تجزیه و تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل صورتهای مالی یک شرکت برای تعیین ارزش منصفانه تجارت است. در حالی که تحلیل فنی فرض میکند که قیمت اوراق بهادار در حال حاضر همه اطلاعات در دسترس عموم را منعکس میکند. و در عوض بر تجزیه و تحلیل آماری تغییرات قیمت تمرکز میکند. تحلیل تکنیکال سعی میکند با جستجوی الگوها و روندها به جای تجزیه و تحلیل ویژگیهای اساسی یک امنیت، احساس بازار را در پس روند قیمت درک کند.
چارلز داو یک سری سرمقاله منتشر کرد .که در مورد نظریه تحلیل تکنیکی بحث میکرد. نوشتههای وی شامل دو فرض اساسی است. که همچنان به عنوان چارچوبی برای تجارت تحلیل تکنیکال شکل میگیرد.(بلاک چین چیست؟)
بازارها دارای ارزشهایی هستند که نمایانگر عواملی هستند که بر قیمت اوراق بهادار تأثیر میگذارند. اما حتی به نظر میرسد حرکات تصادفی قیمت بازار در الگوها و روندهایی قابل تشخیص حرکت میکند. که در طول زمان تکرار میشوند.
امروزه زمینه تحلیل تکنیکال بر اساس کار داو است. تحلیلگران حرفهای معمولاً سه فرض کلی برای این رشته را میپذیرند:
بازار همه چیز را تخفیف میدهد:
تحلیلگران فنی معتقدند که همه چیز از اصول اولیه یک شرکت گرفته تا عوامل گسترده بازار تا روانشناسی بازار در حال حاضر در بورس قیمتگذاری شده است. این دیدگاه با فرضیه بازارهای کارآمد (EMH) مطابقت دارد که نتیجه مشابهی در مورد قیمتها فرض میکند. تنها چیزی که باقی میماند تجزیه و تحلیل حرکت قیمت است، که تحلیلگران فنی آن را محصول عرضه و تقاضای یک سهم خاص در بازار میدانند.
حرکت قیمتها در روندها:
تحلیلگران فنی انتظار دارند که قیمتها، حتی در حرکتهای تصادفی بازار، فارغ از بازه زمانی در نظر گرفته شده، روندهایی را نشان دهند. به عبارت دیگر، قیمت سهام به احتمال زیاد به روند تحلیل تکنیکال در مقابل تحلیل بنیادی گذشته ادامه میدهد تا اینکه به طور ناپایدار حرکت کند. بیشتر استراتژیهای معاملاتی فنی بر این فرض استوار است.
تحلیلگران فنی معتقدند که تاریخ تمایل به تکرار دارد. ماهیت تکراری حرکات قیمت اغلب به روانشناسی بازار نسبت داده میشود. که بر اساس احساساتی مانند ترس یا هیجان بسیار قابل پیش بینی است. تحلیل تکنیکال از الگوهای نمودار برای تجزیه و تحلیل این احساسات و حرکات بعدی بازار برای درک روندها استفاده میکند. در حالی که بسیاری از اشکال تحلیل تکنیکال بیش از ۱۰۰ سال مورد استفاده قرار گرفته است. هنوز اعتقاد بر این است که آنها مناسب هستند زیرا الگوهای حرکت قیمت را نشان میدهند که اغلب تکرار میشوند.
تحلیل تکنیکال در مقابل تجزیه و تحلیل بنیادی
تجزیه و تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، مکتبهای اصلی تفکر در مورد نزدیک شدن به بازارها، در انتهای مخالف یک طیف قرار دارند. هر دو روش برای تحقیق و پیش بینی روندهای آینده قیمت سهام استفاده میشود و مانند هر استراتژی یا فلسفه سرمایهگذاری، هر دو طرفداران و مخالفان خود را دارند.
تجزیه و تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار با تلاش برای اندازه گیری ارزش ذاتی سهام است. تحلیلگران بنیادی همه چیز را از وضعیت کلی اقتصاد و صنعت گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکتها مطالعه میکنند. درآمدها، هزینهها، داراییها و بدهیها همه ویژگیهای مهم تحلیلگران بنیادی هستند.
تحلیل تکنیکی با تحلیل بنیادی تفاوت دارد زیرا قیمت و حجم سهام تنها ورودیها هستند. فرض اصلی این است که همه اصول شناخته شده در قیمت در نظر گرفته شده است. بنابراین، نیازی به توجه زیاد به آنها نیست. تحلیلگران فنی سعی نمیکنند ارزش ذاتی یک اوراق بهادار را اندازه گیری کنند. بلکه از نمودارهای سهام برای شناسایی الگوها و روندهایی استفاده میکنند که نشان میدهد سهام در آینده چه خواهد کرد.
محدودیتهای تحلیل تکنیکال
برخی از تحلیلگران و محققان دانشگاهی انتظار دارند که EMH نشان دهد. که چرا آنها نباید انتظار داشته باشند که اطلاعات قابل اجرا در دادهها و قیمتهای تاریخی موجود باشد. با این حال، با همان استدلال، هیچ یک از مبانی کسب و کار نباید هیچ گونه اطلاعات عملی را ارائه دهند. این دیدگاهها به عنوان شکل ضعیف و شکل نیمه قوی EMH شناخته میشوند.
انتقاد دیگر به تحلیل تکنیکال این است که تاریخ دقیقاً تکرار نمیشود. بنابراین مطالعه الگوی قیمت اهمیت مشکوکی دارد و میتوان آن را نادیده گرفت. به نظر میرسد قیمتها با فرض پیاده روی تصادفی بهتر مدلسازی میشوند.
سومین انتقاد از تحلیل تکنیکال این است که در برخی موارد کار میکند. اما فقط به این دلیل که یک پیشگویی خودکامه است. به عنوان مثال، بسیاری از معامله گران فنی سفارش توقف ضرر را زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه یک شرکت خاص قرار میدهند. اگر تعداد زیادی از معامله گران این کار را انجام داده باشند و سهام به این قیمت برسد. تعداد زیادی سفارش فروش وجود خواهد داشت که باعث کاهش سهام میشود. و این حرکت معامله گران را پیش بینی میکند.
سپس، سایر معامله گران شاهد کاهش قیمت خواهند بود. و همچنین موقعیتهای خود را میفروشند، که این روند را تقویت میکند. این فشار فروش کوتاه مدت را میتوان خودکفا دانست. اما تأثیر چندانی بر قیمت دارایی در هفتهها یا ماههای آینده نخواهد داشت. در مجموع، اگر افراد کافی از سیگنالهای مشابه استفاده کنند، میتوانند باعث حرکت پیش بینی شده توسط سیگنال شوند، اما در دراز مدت این گروه معامله گران نمیتوانند قیمت را تعیین کنند.