سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال: آموزش انواع روشهای تحلیلی، از کجا شروع کنیم؟
فعالیت در بازارهای مالی بدون استفاده از روشهای تحلیلی تفاوتی با قمار ندارد! تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) و تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) دو روش اصلی تحلیل در بازارهای مالی هستند. تحلیلگران تکنیکال بازار را با استفاده از دادههای تاریخی مانند قیمت و حجم تحلیل میکنند. در حالی که تحلیلگران بنیادی به دنبال محاسبهی ارزش ذاتی با استفاده از فاکتورهایی مانند درآمد، سود، دارایی، بدهی و… هستند.
در این مطلب از چشم بورس سعی میکنیم شما را با تحلیل تکنیکال، سبکهای مختلف و مزایا و معایب آن آشنا کنیم. اگر چیزی از تکنیکال نمیدانید و یا پس از امتحان کردن سبکهای مختلف سردرگم هستید، با ما همراه باشید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال چیست؟
تکنیکال پیشبینی آینده و شکار فرصتهای معاملاتی با استفاده از اطلاعات نمودارهای قیمت و حجم است. تکنیکالیستها به دنبال پاسخی برای این سوال هستند: روند فعلی ادامهدار خواهد بود یا خیر؟
تحلیلگران تکنیکال از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند. برخی از تکنیکالیستها به خطوط روند سوگند یاد میکنند، برخی از نمودارهای شمعی استفاده میکنند و گروهی دیگر ترجیح میدهند بر اساس اندیکاتورها بازار را تحلیل کنند. حرفهایها نیز با ترکیب روشهای مختلف، یک استراتژی کارآمد برای ورود و خروج طراحی میکنند.
پیشفرضهای تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال بر 3 فرض اساسی استوار است:
- همه چیز در قیمت نهفته است. هر فاکتوری که بتواند در قیمت تاثیرگذار باشد اعم از فاکتورهای بنیادی، اخبار سیاسی و… در قیمت یک سهم لحاظ شده است.
- گذشته تمایل دارد که تکرار شود. محرکهای روانشناسی بازار یعنی ترس و طمع تغییر نمیکنند و تاریخ تکرارپذیر است.
- قیمت سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال در روند نمودار و بر اساس الگوهای مشخصی حرکت میکند. گذشته در مسیر روندهای بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت تکرار میشود. به عبارت دیگر، حرکتهای قیمت تصادفی نیست.
تاریخچهای مختصر از تحلیل تکنیکال
چند صد سال است که از تحلیل تکنیکال برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار استفاده میشود. در قرن هفدهم، ژوزف دلا وگا تکنیکهای اولیهی تکنیکال را برای پیشبینی بازارهای هلند استفاده میکرد. با این حال، تحلیل تکنیکال به شکل امروزی مدیون تلاشهای چارلز داو، ویلیام پی همیلتون، روبرت رئا و… است.
در سال 1948 رابرت دی ادواردز و جان مگی، مجموعهای جامع با نام تحلیل تکنیکال روندهای سهام منتشر کردند. همزمان در شرق نیز معاملهگران ژاپنی الگوهای شمعی را برای تحلیل قیمت برنج معرفی کردند. سال 1990 و با ظهور بازارهای دیجیتال الگوهای شمعی توسط تحلیلگران آمریکایی رایج شدند. این سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال الگوها تا به امروز از مهمترین روشهای تحلیل بازارهای مالی است. بسیاری از تکنیکالیستها الگوهای شمعی را پایهی تکنیکال و دروازهی ورود به آن میدانند.
انواع نمودارهای قیمت
نمودار قیمت، تغییرات قیمت اوراق بهادار را نسبت به زمان نمایش میدهد. محور افقی زمان و محور عمودی قیمت را نشان میدهد. نمودارهای قیمت به شکلهای مختلفی نمایش داده میشود که به صورت مختصر آنها را شرح خواهیم داد.
نمودار خطی
نمودار خطی در تحلیل تکنیکال
نمودارهای خطی سادهترین نوع نمودارهای قیمت هستند. این نمودار با وصل کردن قیمتهای بسته شدن بازار رسم میشود. آنها به سادهترین شکل تغییر قیمت در طول زمان را نشان میدهند. برای تشخیص الگوهای قیمتی مفید هستند و معمولا معاملهگران مبتدی از این نمودارها استفاده میکنند.
نمودار میلهای
نمودار میلهای در تحلیل تکنیکال
نمودارهای میلهای علاوه بر قیمت بسته شدن، قیمت باز شدن و همچنین بالاترین و پایینترین قیمت در یک دورهی معاملاتی را نشان میدهند. خط عمودی بازهی قیمتی در یک دورهی معاملاتی را نمایش میدهد. خطوط افقی نشاندهندهی قیمت باز و بسته شدن سهم هستند. خط افقی در سمت چپ قیمت باز شدن و خط افقی سمت راست قیمت بسته شدن را مشخص میکند.
هر میله یک جزیرهی واحد است و رفتار قیمت در یک بازهی سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال زمانی را نشان میدهد. مجموع میلهها نیز در کنار هم روند حرکت قیمت را مشخص میکنند.
نمودار شمعی
نمودار شمعی در تحلیل تکنیکال
نمودارهای شمعی (کندل استیک) بسیار شبیه به نمودارهای میلهای هستند. محدودهی ضخیم، قیمت باز و بسته شدن بازار را نمایش میدهد. سایهی (فتیله) بالایی، بالاترین قیمت در دورهی معاملاتی را نمایش میدهد. سایهی پایین نیز نشاندهندهی پایینترین قیمت در طول دورهی معاملاتی است. اگر قیمت در دورهی زمانی، صعودی باشد شمع سبز رنگ (یا توپر) و اگر نزولی باشد شمع قرمز رنگ (یا توخالی) است.
تحلیلگران تکنیکال بیشتر از نمودارهای شمعی و میلهای استفاده میکنند. نمودارهای شمعی نسبت به نمودارهای میلهای خواناتر هستند.
سبکهای مختلف تحلیل تکنیکال
حمایت و مقاومت و روندها
حمایت محدودهی قیمتی است که تقاضا بر عرضه غلبه میکند. خطوط حمایت از اتصال کفهای (درهها) نمودار به همدیگر رسم میشوند. در محدودههای حمایتی احتمال ریزش بیشتر قیمت کم است.
مقاومت نقطهی مقابل حمایت است. در این نقاط قدرت عرضه افزایش مییابد. مقاومت با اتصال سقفهای (قلهها) نمودار به همدیگر رسم میشود و احتمال ریزش قیمت در این محدوده بالاست.
سطوح حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال
روندها جهت بازار را مشخص میکنند. اگر نمودار قیمت سقفها و کفهای بالاتر ثبت کند روند صعودی است. همچنین با ثبت سقفها و کفهای پایینتر، قیمت وارد روند نزولی میشود. جهت روند را با خطوط روند مشخص میکنند. خطوط روند در اصل محدودههای حمایت و مقاومتی هستند.
فیبوناچی
نسبتهای فیبوناچی را ریاضیدان ایتالیایی به نام لئوناردو فیبوناچی کشف کرده است. خطوط فیبوناچی براساس این نسبتها رسم میشوند. تحلیلگران تکنیکال معتقدند این خطوط محدودههای مهم برگشت بازار را مشخص میکنند.
فیبوناچی در تحلیل تکنیکال
الگوهای قیمتی
الگوهای سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال قیمتی شکلهای تکرارشونده در نمودار قیمت هستند. گفتیم که تکرارپذیری یکی از پیشفرضهای تحلیل تکنیکال است. الگوها به دو دستهی بازگشتی و ادامهدهنده تقسیم میشوند. تحلیلگران تکنیکال با شناسایی این الگوها محدودههای بازگشت یا ادامهی بازار را شناسایی میکنند. مثلث، پرچم، فنجان و دسته، سر و شانه تنها برخی از الگوهای قیمتی مهم هستند.
اندیکاتورها
اندیکاتورها و اوسیلاتورهای تکنیکال با استفاده از محاسبات ریاضی روی قیمت و حجم به دست میآیند. به بیان دیگر، اندیکاتورها ابزارهای کمکی برای تفسیر بهتر نمودارها هستند. اندیکاتورهایی که روی نمودار رسم همپوشان (Overlay) نام دارند. برخی دیگر از اندیکاتورها در یک نمودار جدا نمایش داده میشوند و اوسیلاتور نام دارند.
میانگین متحرک، باند بولینگر و SAR از مهمترین اندیکاتورهای همپوشان هستد. از مهمترین اوسیلاتورها نیز می توان به مکدی (MACD)، شاخص قدرت نسبی (RSI) و استوکاستیک اشاره کرد.
ایچیموکو
ایچیموکو تنها یک اندیکاتور نیست بلکه یک استراتژی معاملاتی بسیار کارآمد است. با این اندیکاتور جهت روندها و سطوح حمایت و مقاومت شناسایی میشوند. ایچیموکو در اصل بر اساس میانگینهای متحرک رسم میشود و در یک نمودار سه اندیکاتور متختلف را در اختیار معاملهگران قرار میدهد.
ایچیموکو در تحلیل تکنیکال – خطوط تنکان، کیجون، سنکو و چیکو و ابر ایچیموکو
پرایس اکشن
تحلیلگران سبک پرایس اکشن اندیکاتورها را ابزارهایی با اطلاعات سوخته میدانند. آنها معتقدند که باید با نمودار خام ترید کرد. تمرکز اصلی پرایس اکشن بر حرکت قیمت در طول زمان است. تحلیلگران این سبک با استفاده از خطوط روند و الگوهای شمعی به دنبال پیشبینی حرکت قیمت بدون هیچ تاخیری هستند. پرایس اکشن از سبکهای بسیار محبوب در بازارهای دوطرفه مانند بازار فارکس است.
تکنیکال یا فاندامنتال؟
تکینکال و بنیادی دو مکتب اصلی تحلیل بازار هستند. هر دو سبک برای پیشبینی روند آتی بازار استفاده میشوند و بدیهی است هر کدام موافقان و مخالفان خود را دارند.
تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار بر اساس ارزش ذاتی است. تحلیلگران بنیادی همه فاکتورها از وضعیت اقتصاد کلان و صنعت گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکتها را مطالعه میکنند. درآمدها، هزینهها، داراییها و بدهیها از مهمترین فاکتورهای تحلیل بنیادی هستند.
در نقطهی مقابل ورودیهای تحلیل تکنیکال فقط قیمت و حجم هستند. فرض اساسی تکنیکال این است که تمام فاکتورهای بنیادی، سیاسی وغیره در قیمت نهفته است. تحلیلگران تکنیکال ارزش ذاتی یک اوراق بهادار را اندازهگیری نمیکنند، بلکه با استفاده از نمودارها به دنبال پیشبینی روندها هستند. مثالهای زیادی از تحلیلگران موفق هر دو سبک وجود دارد. برخی نیز ترکیبی از هر دو سبک را استفاده میکنند.
تحلیل تکنیکال روشی بسیار سریع و ساده است. در نقطهی مقابل تحلیل بنیادی روشی پیچیده و وقتگیر است. شما کدامیک را ترجیح میدهید؟ به سرعت به حرکات بازار واکنش نشان دهید یا اینکه آهسته اما مطمئنتر گام بردارید؟ برای روشنتر شدن موضوع بهتر است مزایا و معایب تحلیل تکنیکال را بررسی کنیم.
مزایای تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال ساده و انعطافپذیر است. آن را میتوان در هر بازاری که بر اساس مکانیزم عرضه و تقاضا کار میکند استفاده کرد. در نقطهی مقابل تحلیل بنیادی هر بازار و صنعت را به صورت تخصصی تحلیل میکند. در بازارهای سهام بورس، رمزارزها، کالا و فارکس میتوانیم از تحلیل تکنیکال استفاده کنیم.
فرقی نمیکند معاملهگر ساعتی روزانه و یا بلندمدت باشید. تکنیکال در همهی دورههای زمانی کارایی دارد. تحلیل بنیادی اینگونه نیست و معاملهگران معمولا نگاه میانمدت و بلندمدت به بازار دارند.
سرعت بالا دیگر مزیت تحلیل تکنیکال است. در تحلیل بنیادی باید فاکتورهای زیادی از شرایط اقتصادی گرفته تا صورتهای مالی شرکتها را بررسی کنید. ولی تکنیکالیستها تنها با چند کلیک و با استفاده از نمودارها به سرعت خود را با بازار هماهنگ میکنند.
معایب تحلیل تکنیکال
مهمترین مشکل در تحلیل تکنیکال وجود تفسیرهای مختلف از نمودارهای قیمت است. افراد با روش های متفاوت نمودارها را تحلیل میکنند و ممکن است تفسیرهای متفاوت و حتی متضادی از یک نمودار وجود داشته باشد.
ابزارهای مختلف تحلیل تکنیکال سیگنالهایی متفاوت و گاه متضاد صادر میکنند. ممکن است در شرایط یکسان اندیکاتوری سیگنال خرید و اندیکاتور دیگر سیگنال فروش صادر کند.
برخی معتقدند تکنیکال علم توجیه است! تعصبات و شایعات باعث میشوند معاملهگران نمودارها را به شکلی تحلیل کنند که همسو با تعصبات شخصی آنها باشد.
منابع مفید برای یادگیری تحلیل تکنیکال
منابع زیادی برای تحلیل تکنیکال وجود دارد. با استفاده از کتاب و مقالات اینترنتی میتوانید به یک تحلیلگر حرفهای تبدیل شوید. ما نیز در چشم بورس تلاش میکنیم مجموعهای جامع از سبکهای مختلف تحلیل تکنیکال را کاملا رایگان آموزش دهیم. کتابهایی که در ادامه معرفی میشوند منابعی مفید برای یادگیری تکنیکال هستند:
- تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه؛ جان مورفی
- داینامیک تریدینگ (معاملهگری پویا)؛ رابرت سی ماینر
- دورهی نمودارهای شمعی؛ استیو نیسون
- معامله با بهترین الگوهای نموداری؛ توماس بولکوفسکی
- راهنمای کامل اندیکاتورها و نمودارهای رایج در تحلیل تکنیکال؛ استیون بی اکلیس
- مرجع کامل امواج الیوت در بازارهای سرمایه؛ علی محمدی
- سیستم معاملاتی ایچیموکو در بازارهای سرمایه؛ مانش پاتل
- پرایس اکشن روندها؛ ال بروکز
سخن آخر
در این مطلب در مورد تحلیل تکنیکال و سبکهای مختلف آن سخن گفتیم. مزایا و معایب سبکهای مختلف را بررسی کردیم تا تصویر روشنی از این سبک تحلیلی ارائه دهیم. به نظر ما هیچ سبکی کامل نیست. تکیه کردن بیش از حد به تکنیکال با ریسک زیادی همراه است. معاملهگران موفق تکنیکال را در کنار روانشناسی و مدیریت سرمایه استفاده میکنند. اینها سه پایهی اصلی موفقیت در بازارهای مالی هستند.
خود را به یک سبک محدود نکنید. میتوانید با استفاده از تحلیل بنیادی سهمهای ارزنده را شناسایی کنید و با تحلیل تکنیکال نقاط دقیق ورود و خروج به بازار را شناسایی کنید.
سوالات متداول
تحلیل تکنیکال بررسی و پیشبینی روند بازار بر اساس حجم و قیمت است.
هر دوی این روشها برای پیشبینی آینده بازار استفاده میشوند. در تحلیل بنیادی با ارزش ذاتی شرکتها و میزان سودسازی آنها کار داریم. در نقطهی مقابل تحلیل تکنیکال تنها از نمودار قیمت استفاده میکند. تکنیکالیستها معتقدند همه چیز در چارت قیمت وجود دارد.
تریدرهای موفق از سبکهای مختلفی استفاده میکنند. نمیتوان گفت کدامیک بهتر است. حتی میتوانید بنیادی و تکنیکال را در کنار هم استفاده کنید.
نمودارهای مختلفی در تحلیل تکنیکال استفاده میشوند. محبوبترین آنها نمودار شمعی است. علاوه بر این نمودار میلهای و خطی نیز پرکاربرد هستند. نمودارهای دیگری نیز وجود دارند مانند هیکن آشی و هالو چارت که کمتر استفاده میشوند.
خیر! روشهای تحلیلی صرفا برای کاهش ریسک معاملات استفاده میشوند. نتایج تکنیکال به صورت تضمین شده نیستند. به همین دلیل رعایت مدیریت ریسک و سرمایه بسیار حیاتی است.
دلایل استفاده از تحلیل تکنیکال
توجیح دلایل منطقی استفاده از تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی.
برای مشاهده سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال دیگر ویدیوهای آموزشی رایگان به سایت http://sepidartrading.com مراجعه نمایید.
5:00
دلایل استفاده از تحلیل تکنیکال
11:14
آموزش تحلیل تکنیکال / آشنایی کامل با تحلیل .
16:21
76.نحوه استفاده از تحلیل های تکنیکال و س .
6:57
آموزش تحلیل تکنیکال / انواع نمودارها در .
4:54
درس چهارم - بخش 1 - دلایل استفاده از تحلیل .
2:13
تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی سهام .
7:00
اسیلاتور در تحلیل تکنیکال
6:13
جلسه دوم آموزش رایگان تحلیل تکنیکال
10:44
جلسه سوم آموزش رایگان تحلیل تکنیکال
3:43
آموزش مقدماتی تحلیل تکنیکال
10:57
77.تحلیل تکنیکال و سیگنالهای ارایه شده
3:20
آموزش تحلیل تکنیکال - بازاربورس دات کام
0:08
ویدیو آموزشی پرس زیر سینه با کمک بند trx
0:08
آموزش پشت پا با بند trx " حرکات بدن .
0:07
آموزش حرکت اسکات هالتر | با کمک دستگاه های .
0:27
میانگین متحرک؛ قسمت بیست و دوم آموزش تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال
میانگین متحرک (Moving Average) در تحلیل تکنیکال ارز دیجیتال یک اندیکاتور دارای دو نوع ساده و نمایی است که مفهوم انواع آن را آموزش میدهیم.
اندیکاتور میانگین متحرک یا Moving Average در دسته اندیکاتورهای پسرو قرار میگیرد، به این معنی که این اندیکاتور روند آینده قیمت را پیشبینی نخواهد کرد، بلکه روند فعلی قیمت را نشان میدهد. در واقع با اندیکاتورهای پسرو امکان پیشبینی آینده قیمت وجود ندارد و صرفا تاییدی برای روند فعلی میباشند. جلسه بیست و دوم آموزش رایگان تحلیل تکنیکال ارز دیجیتال را به معرفی اندیکاتور مووینگ اوریج اختصاص دادهایم.
میانگین متحرک چیست؟
مووینگ اوریج اندیکاتوری بوده که رفتار قیمت را به طور متعادل شده و ملموستری نشان میدهد. این اندیکاتور جزو اندیکاتورهای پسرو محسوب میشود، زیرا Moving Average صرفا از اطلاعات گذشته قیمت استفاده میکند. اندیکاتور میانگین متحرک، دو مدل رایج دارد، میانگین متحرک ساده یا Simple Moving Average که به اختصار SMA گفته میشود و میانگین متحرک نمایی یا Exponential Moving Average که به اختصار تحت عنوان EMA شناخته میشود.
میانگین متحرک ساده و نمایی
میانگین متحرک ساده یا SMA از میانگین قیمت در یک دوره زمانی مشخص ایجاد میشود. اما EMA میانگین قیمت در یک دوره مشخص بوده که به قیمت روزهای اخیر وزندهی بیشتری نسبت به قیمت روزهای اولیه میدهد. بیشترین استفادهای که از اندیکاتور میانگین متحرک میشود، تعیین روند بازار و تعیین حمایت و مقاومت پیش روی قیمت است.
برای استفاده از اندیکاتور مووینگ اوریج بایستی از یک عدد به عنوان دوره زمانی استفاده شود. هرچه دوره زمانی میانگین متحرک عدد بالاتری باشد، تغییرات اندیکاتور نسبت به قیمت، با تاخیر بیشتری همراه است. برای مثال یک میانگین متحرک 200 روزه، نسبت به میانگین متحرک 20 روزه نسبت به تغییرات قیمتی نوسان کمتری خواهد داشت.
سوالی که در هنگام استفاده از این اندیکاتور برای تریدرها ایجاد میشود، انتخاب دوره زمانی برای این اندیکاتور است. دوره زمانی 20 روزه، 50 روزه، 100 روزه یا 200 روزه، کدام یک عدد بهتری برای تحلیل است؟ برای پاسخ به این سوال باید بدانیم اگر قصد ترید در کوتاه مدت را داریم، استفاده از مووینگ اوریج 20 روزه انتخاب بهتری نسبت به میانگین متحرک 200 روزه است. شکست میانگین متحرک 50 و 200 روزه برای افرادی که دید بلندمدت دارند، سیگنال بسیار مهمی محسوب میشود، در حالی که برای تریدرهایی کوتاهمدت، مووینگ اوریج 50 و 200 روزه کارایی نخواهد داشت.
سیگنالهای اندیکاتور مووینگ اوریج
از این اندیکاتور دو مدل سیگنال دریافت میشود:
- حمایت و مقاومت دینامیک یا متحرک. زمانی که قیمت به این خطوط برسد، عموما انتظار واکنش به این خط وجود دارد.
- استفاده از دو اندیکاتور میانگین متحرک به طور همزمان و استفاده از تقاطع آنها به عنوان سیگنال خرید یا فروش
به طور کلی زمانی که میانگین متحرک حرکتی رو به بالا داشته باشد، نشاندهنده صعودی بودن روند و زمانی که حرکتی رو به پایین داشته باشد، نشان دهنده نزولی بودن روند قیمت است. همچنین اگر قیمت در بالای میانگین متحرک قرار بگیرد، روند قیمت صعودی و زمانی که قیمت در زیر میانگین متحرک قرار داشته باشد، روند نزولی تلقی میشود. توجه داشته باشید که میانگین متحرک یک اندیکاتور پسرو است، پس وقتی قیمت در بالای میانگین متحرک قرار دارد، به این معناست که قیمت تا الان در یک روند صعودی قرار داشته و نه اینکه روند قیمت در آینده صعودی خواهد بود و به طور کلی در مورد آینده هیچ نظری نمیدهد.
یکی دیگر از موارد استفاده از میانگین متحرکها، استفاده از دو میانگین متحرک به طور همزمان و انتظار برای تقاطع آنها است.
استفاده از دو میانگین متحرک در نمودار بیت کوین – تقاطع مرگ زمانی خواهد بود که میانگین متحرک 50 دوره، میانگین متحرک 200 دوره را به سمت پایین قطع کند و تقاطع طلایی زمانی است که مووینگ اوریج 50 دوره، میانگین متحرک 200 دوره را به سمت بالا قطع کند.
به عنوان یک قانون کلی در مورد تقاطع میانگین متحرکها، به خاطر داشته باشید زمانی که یک میانگین متحرک با دوره زمانی پایینتر (مثلا 20 روزه) یک میانگین متحرک با دوره زمانی بالاتر (مثلا 200 روزه) را به سمت بالا قطع کند، سیگنالی برای صعود قیمت و در صورتی که رو به پایین آن را قطع کند، سیگنالی برای ریزش قیمت است. دوره زمانیهایی که معمولا در مورد میانگین متحرکها استفاده میشود 15، 20، 30، 50، 100 و 200 روزه است.
برای استفاده از اندیکاتور میانگین متحرک هیچ دوره زمانی مشخص و ثابتی وجود ندارد. بلکه شما بایستی برای هر ارز دیجیتال، تمامی میانگین متحرکها را (در بالا اشاره شد) امتحان کرده و بررسی کنید که قیمت به کدام دوره زمانی عکسالعمل بهتری نشان داده است. سپس همان دوره زمانی را برای تحلیلهای خود انتخاب کنید.
EMA یا SMA؟
میانگین متحرک ساده، تمامی ورودیهای را یکسان در نظر میگیرد. برای مثال اگر از دوره زمانی 20 روزه استفاده کنید، این اندیکاتور میانگین قیمت در 20 روز گذشته را به شما نشان میدهد و در زمان انجام محاسبات، قیمت 20 روز پیش با قیمت دیروز تفاوتی ندارد. اما در مورد میانگین متحرک نمایی، قیمت روز گذشته تاثیر بالاتری نسبت به قیمت 20 روز پیش خواهد داشت. به همین دلیل EMA نسبت به SMA تغییرات روند را سریعتر نشان خواهد داد.
نحوه خرید فروش بر اساس میانگین متحرک
همانطور که در بالا اشاره شد، تقاطع دو خط میانگین متحرک، یکی از پرکاربردترین موارد استفاده از میانگین متحرکها در سیستم معاملاتی است. از طرف دیگر، تقاطع قیمت با خط میانگین متحرک نیز یکی دیگر از موارد استفاده در سیستم معاملاتی بر اساس میانگین متحرکها است. به این ترتیب که وقتی قیمت به خط میانگین متحرک میرسد، این خط برای قیمت نقش حمایت یا مقاومت را ایفا کرده و عموما قیمت سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال به این خط عکسالعمل نشان خواهد داد.
استفاده به عنوان ابزاری برای تعیین حمایت و مقاومت یکی از موارد کاربرد مووینگ اوریجها است استفاده از دو اندیکاتور مووینگ اوریج و انتظار برای تقاطع دو میانگین متحرک یکی دیگر از کاربردهای آن است
معایب استفاده از میانگین متحرک
میانگین متحرکها صرفا بر اساس اطلاعات قیمت در گذشته محاسبه میشوند و در فرمول محاسبه آنها خبری از پیشبینی آینده قیمت نیست. به همین دلیل در استفاده از میانگین متحرکها گاهی قیمت به آنها واکنش نشان میدهد و گاهی به آن واکنشی نشان نمیدهد! به همین دلیل، این ابزار را هیچ گاه نباید به تنهایی ملاکی برای ترید قرار داد. بلکه این اندیکاتور مبنای استفاده در بسیاری از اندیکاتورهای پیچیدهتر در تحلیل تکنیکال است (مثل اندیکاتور مک دی و ایچی موکو). لذا این اندیکاتور به تنهایی کمک زیادی به تریدر نخواهد کرد.
در جلسه بعدی، به معرفی یک اندیکاتور دیگر با نام RSI خواهیم پرداخت.
*در صورت داشتن سوال، کاربران میتوانند آن را در گروه تلگرامی اکسچینو مگ مطرح نمایند.
تحلیل تکنیکال چیست ؟ کاربرد تحلیل تکنیکال + اهمیت آن در خرید و فروش
تحلیل تکنیکال چیست؟ در این مقاله به بررسی پاسخ این سوال میپردازیم. برای این که با خرید و فروش سهم های مختلف در بازار بورس و فعالیت در این بازار بزرگ اقتصادی به سود و بازدهی بالایی دست پیدا کنیم، لازم است که از یک سری ابزار مهم بهره ببریم تا بتوانیم فرصتهای خوب برای انجام معاملات بورسی را تشخیص داده و از این فرصتها نهایت استفاده را ببریم.
تحلیل تکنیکال چیست؟
یکی از ابزار مهم برای تحلیل وضعیت بازار بورس، تحلیل تکنیکال است؛ در تحلیل تکنیکال برای پی بردن به وضعیت بازار روند تغییرات قیمت سهمها در طول زمان مد نظر قرار میگیرد و با توجه به این تغییرات قیمت، میتوان برای خرید یا فروش یک سهم مشخص تصمیمی قاطعانه گرفت.
رفتار قیمت همواره در تحلیل تکنیکال نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات نیز تکمیل کننده این اصل میباشند. رفتار قیمت و رفتار بازار در خیلی موارد معنای مشابهی دارند و به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند. منبع
سه مبحث ابتدایی به عنوان پایه های مباحث منطقی تحلیل تکنیکال به شرح ذیل میباشند :
1ـ همه چیز در قیمت لحاظ شده است .
2ـ قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند .
3ـ تاریخ تکرار می شود .
در واقع اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم که تحلیل تکنیکال چیست و چه کارایی دارد، میتوانیم به این نکته اشاره کنیم که در این سبک از تحلیل با استفاده از نمودارها و الگوهایی که قیمت را در بازار بورس و سرمایه گذاری مشخص میکنند، وضعیت عمومی بازار تحت بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت. در پاسخ به این که کاربرد ت حلیل تکنیکال چیست، سوال بورسی مهم، لازم است بگوییم که این تحلیل به عنوان یک ترفند اساسی برای انجام معاملات بورسی با سود و بازدهی بالا و تشخیص فرصتهای مناسب برای انجام این معاملات شناخته میشود.
در این سبک از تحلیل از طریق بررسی روند و سیر تغییرات ایجاد شده در گذشت زمان در بازار بورس، فرصتهای مهم و مناسب شناخته میشوند. اطلاعات لازم و کلی برای تحلیل بازار با استفاده از سبک بنیادی، با توجه به تعداد معاملاتی که در بازار بورس انجام میشود و همچنین تغییرات قیمت سهمها به دست میآید.
کاربرد تحلیل تکنیکال چیست؟
در این قسمت از مقاله به بررسی پاسخ این سوالات میپردازیم که کاربردهای تحلیل تکنیکال ، در بورس در فارکس و یا هر بازار مالی چه استفادهای از این تحلیل میشود؟ نکتهی مهم دربارهی تحلیل تکنیکال این است که افراد در استفاده از این تحلیل محدودیتی نخواهند داشت و میتوانند از این سبک تحلیل برای بررسی وضعیت بازار معاملات انواع اوراق بهادار، به کار ببرند. با این حال متداولترین استفاده از تحلیل تکنیکال برای بررسی وضعیت سهمهای معاملاتی بازار بورس است.
شاید بپرسید که اصل اساسی و هدف اصلی از بکارگیری تحلیل تکنیکال چیست و به چه علت از این سبک تحلیل استفاده میشود؟ باید گفت که از طریق این سبک از تحلیل، میتوان فعالیتهایی که در طی زمان در بازار بورس انجام میشود و سیر تغییرات قیمت سهمهای مختلف در بازار که در گذشته اتفاق افتاد است، به افراد در پیش بینی قیمت سهمهای مختلف در آیندهی نه چندان دور کمک میکند.
از آغاز روی کار آمدن این سبک از تحلیل و استفاده از آن برای بررسی وضعیت بازار بورس، تکنیکها و الگوهای بیشماری به وجود آمدهاند که هر یک میتوانند سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال اطلاعات بسیار سودمندی را در اختیار تحلیل گران تکنیکال قرار دهند و استفاده از این الگوها برای انجام این تحلیل، روز به روز در حال افزایش و بیشتر شدن است. شاید بپرسید که فایدهی استفاده از این الگوها و تکنیکها برای انجام تحلیل تکنیکال چیست ، باید گفت که بسیاری از تحلیلگران با استفاده از این الگوها به شکل تکی و یا ترکیب چند الگو جهت تحلیل بازار، به فرصتهای نوین انجام معاملات بورسی و خرید و فروش سهمهای مختلف پی میبرند.
ابزار مورد استفاده در تحلیل تکنیکال
سوال مهم دیگری که لازم است به بررسی پاسخ آن بپردازیم این است که سبک کلاسیک ت حلیل تکنیکال چیست و چه تعریفی برای آن وجود دارد؟ در پاسخ به این که تحلیل تکنیکال کلاسیک چیست نمیتوان مطلب خاصی را ارائه داد و باید گفت که اصولی که برای تحلیل تکنیکال به سبک کلاسیک مد نظر قرار میگیرند، فرق چندانی با تحلیل تکنیکال به سبک مدرن ندارد.
ممکن است این سوال پیش بیاید که بهترین تحلیل تکنیکال چیست که پاسخ دادن به این سوال با توجه به نکتهای که به آن اشاره کردیم مقدور نیست و تنها میتوان به ابزار و تکنیکهای مختلفی که در طول زمان برای انجام این سبک از تحلیل روی کار آمدند اشاره کرد و گفت که با توجه به کاربرد هر یک از این ابزارها برای انجام تحلیل تکنیکال، این سبک تحلیل در بک مسیر برای پیشرفت سریع قرار گرفت.
از جمله ابزارهایی که برای انجام تحلیل تکنیکال به کار میرود، میتوان به نمودارهای مختلف همچون نمودار میلهای، نمودار شمعی، در نظر گرفتن مفاهیم مهم برای بررسی و تحلیل انواع روند و سیر تغییرات بازار همچون روندهای بزرگ، کوتاه و متوسط، در نظر داشتن اصول و مفاهیم مرتبط با سطوح حمایتی و مقاومتی، الگوهای مختلف قیمتی و… اشاره کرد. تحلیلگران تکنیکال از طریق هر یک از این ابزارها، تغییرات قیمتی که برای هر یک از انواع سهمها رخ میدهد را تحت بررسی قرار میدهند و از این طریق قیمت آیندهی سهمهای مورد نظر را پیشبینی میکنند. علاوه بر تغییرات قیمت این سهمها، تعداد معاملات انجام شده با استفاده از آنها نیز تحت بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت.
تفاوت بین تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال چیست؟
از دیگر روشهایی که برای تحلیل وضعیت بازار بورس مورد استفاده قرار میگیرد، تحلیل بنیادی است؛ در این سبک تحلیل با بررسی ارزش ذاتی و ارزش فعلی سهمهای مختلف در بازار بورس و مقایسه آنها با یکدیگر، تصمیم نهایی برای خرید، فرش و یا نگهداری سهمهای مختلف در بازار بورس اتخاذ میشود. اما سوال اصلی این است که تفاوت بین تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال چیست؟ هر دو روش تحلیل بسیار پرکاربرد و پر استفاده هستند؛ اما مسلما یک سری منتقد و مخالف نیز وجود دارد که استفاده از هر یک از این سبکهای تحلیل وضعیت بازار را بیهوده میدانند.
اما سوال اصلی این است که مهمترین فرق بین تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال سهام چیست و از کجا نشات میگیرد؟ یکی از تفاوتهای اصلی که بین این دو سبک از تحلیل وجود دارد، مدت زمان انجام تحلیل است؛ به عبارت دیگر برای تحلیل بنیادی و استفاده از اصول آن در جهت بررسی وضعیت بازار بورس، نیاز است که به شکل طولانی مدت و با یک دید کلی به بازار نگاه کرد که مطمئنا این اقدام زمانی بسیار طولانی را بکار میگیرد.
در تحلیل به سبک تکنیکال، تمرکز بر روی سیر تغییرات قیمت است، نه بررسی ارزش سهمهای مختلف. تلاش اصلی در این سبک از تحلیل، استفاده از الگوهای قیمتی برای بررسی وضعیت تغییرات قیمت در آیندهای نه چندان دور است.
تحلیل تکنیکال چیست و چه مزایایی نسبت به تحلیل بنیادی دارد؟
حتما درباره تحلیل نمودارهای قیمت یا به اصطلاح تحلیل تکنیکال چیزهایی شنیدهاید. در این مطلب قصد داریم در مورد این نوع تحلیل، مطالب جامعتری ارائه کنیم و مزایای آن را نیز بررسی نماییم. اگر بخواهیم تعریف تحلیل تکنیکال (یا تکنیکی) را در یک جمله و بصورت خلاصه بگوییم، تحلیل تکنیکال مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و با هدف پیشبینی آینده روند قیمتها میباشد.
رفتار قیمت همواره در تحلیل تکنیکال نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات نیز تکمیل کننده این اصل میباشند. رفتار قیمت و رفتار بازار در خیلی موارد معنای مشابهی دارند و به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند.
سه مبحث ابتدایی به عنوان پایه های مباحث منطقی تحلیل تکنیکال به شرح ذیل میباشند :
1ـ همه چیز در قیمت لحاظ شده است .
2ـ قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند .
3ـ تاریخ تکرار می شود .
1 – همه چیز در قیمت لحاظ شده است
شاید بتوان ادعا کرد جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» پایه و اساس تحلیل تکنیکال است. تا زمانی که به درک درستی از این جمله نرسیده باشیم شاید پیشروی در یادگیری تحلیل تکنیکال کار بیهودهای باشد.
یک تحلیلگر تکنیکال در ابتدا به این باور سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال رسیده است که هر چیزی که بتواند در قیمت تأثیرگذار باشد اعم از فاکتورهای سیاسی، فاندامنتال، جغرافیایی و یا سایر فاکتورها در قیمت یک سهم لحاظ شده است. پس از درک و پذیرش جمله فوق به عنوان مقدمه تحلیل تکنیکال به این نتیجه می رسیم که تحلیل قیمت ها تمام آن چیزی است که ما به آن نیاز داریم.
برای اثبات عدم صحت این ادعا (که برخی تحلیلگرها نیز به آن مغرور هستند)، زمان زیادی صرف شده و نتیجه ای حاصل نشده است. همه تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که تغییرات قیمت تابعی از عرضه و تقاضاست.
چنانچه تقاضا بیش از عرضه باشد آنگاه قیمت صعود خواهد کرد و اگر عرضه بر تقاضا پیشی گیرد قیمت کاهش خواهد یافت. این تغییرات پایه و اساس تمام پیش بینیهای اقتصادی و بنیادی میباشد. برداشت تکنسینها از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی بالا رفت پس باید تقاضا بر عرضه غلبه کرده و علل فاندامتنالی تأثیر خود را گذاشته باشند و چنانچه قیمت سقوط کرد دلایل فاندامنتالی و بنیادی بی اثر شدهاند.
پس در این مبحث ما به این نتیجه میرسیم که یک تحلیلگر تکنیکال نیز به نوعی مباحث فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار می دهد.
قریب به اتفاق تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که نیرویی که جهت عرضه و تقاضا را تغییر می دهد برآیند تغییرات فاندامنتال و مربوط به اقتصاد بازار می باشد و همین نیرو بر قیمت ها تأثیر می گذارد. نمودارها هرگز به تنهایی علت بالا یا پایین آمدن قیمت نیستند.
این یک قانون است که تحلیلگر تکنیکال به هیچ وجه به دنبال یافتن دلیل تغییر جهت قیمتها نیست. بیشتر اوقات در آغاز یک روند و یا در نقطه تغییر جهت قیمت از افزایش به کاهش و یا برعکس هیچ کس به طور قطع دلیل این تغییر جهت را نمی داند. (در واقع برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست که چیست و فقط بر قیمت و حجم تمرکز دارد) تحلیلگر تکنیکال به سادگی و با استفاده از الگوها می تواند این تغییر را به موقع شناسایی کند و پایداری آن را بسنجد.
باید در خاطر داشت، مادامی که یک تحلیلگر تکنیکی بر این عقیده باقی بماند که همه چیز در قیمت لحاظ شده است موفق خواهد شد که از بسیاری از افراد باتجربه بازار (که از این ابزار استفاده نمیکنند) سود بیشتری کسب کند.
پذیرش جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» به عنوان اولین قدم مساوی است با پذیرش اهمیت بررسی قیمت.
یک تحلیلگر لزوماً نیاز نیست از بازار باهوشتر باشد و یا قادر باشد که پیش بینیهای متحیرانهای درباره تغییرات قیمت انجام دهد. با استفاده از بررسی روند قیمت به کمک ابزارهای تکنیکی مختلف مانند اندیکاتورها، یک تحلیل گر تکنیکال میتواند بهترین زمان برای خرید و فروش سهم را تشخیص دهد و انتخاب کند.
2 – قیمت ها براساس روندها حرکت میکنند
ضروری است که این مفهوم را بپذیریم که قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند. در اینجا نیز تا زمانی که به باور این اصل نرسیده باشیم تلاش برای یادگیری تحلیل تکنیکال بیفایده است .
هدف از ترسیم نمودار قیمت، شناسایی روند و پیش بینی جهت حرکت این روند است، پیش از آنکه قیمتهای آتی، روند آینده را مشخص کنند.
نظریه ثابت شدهای نیز وجود دارد که میگوید قیمتها بر اساس روندها حرکت می کنند و یا به عبارت دیگر قیمت ها دوست دارند که روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت بدهند. این قانون به نوعی بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است. شاید بتوان آن را این گونه نیز مطرح کرد که قیمتها به روند فعلی خود را ادامه میدهند تا زمانی که عوامل بازدارنده حرکت، آنها را متوقف کند.
این قانون یکی از ادعاهای محکم تحلیلگران تکنیکال میباشد. آنها معتقدند که روندها تا زمانی که عوامل خارجی بر آنها تأثیر نگذاشته جهت خود را حفظ میکنند.
3 – تاریخ تکرار میشود
بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسانها میباشد .
به عنوان مثال الگوهای نمودارهایی که چندسال پیش ترسیم شدهاند دقیقاً منعکس کننده تأثیر مسائل آن دوره از نظر روانشناسی در روند قیمتها هستند.
نمودارها به وضوح روانشناسی بازار را آشکار می کنند. از زمانی که الگوها به خوبی در گذشته عمل کردهاند فرض شده که در آینده نیز به همان خوبی جوابگو خواهند بود. پایه و اساس آنها اصول روانشناسی است که این امر باعث میشود که آنها را به عنوان اصل ثابت بپذیریم و بتوانیم به آنها اعتماد کنیم.
بیان دیگری از این موضوع این است که بگوییم : تاریخ تکرار می شود و این کلیدی است برای پیش بینی آینده از طریق تحلیل گذشته و یا اینکه بگوییم آینده چیزی نیست جز تکرار گذشته …
مزایای تحلیل تکنیکال در برابر فاندامنتال چیست و چرا باید تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟
مزیت اول- انعطافپذیری و سازگاری با همه بازارها
یکی سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد زمانی مختلف می باشد. تقریباً هیچ بازار و فضای معاملاتی وجود ندارد که نتوان این اصول را در آن به کار برد.
چارتیست به راحتی میتواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد، حتی اگر با دانش فاندامنتال او همخوانی نداشته باشد. در حالی که اغلب تحلیل گران فاندامنتال به علت اینکه همواره مقادیر زیادی اطلاعات و صورتهای مالی برای بررسی وجود دارد که برای درک آنها باید در حد یک متخصص عمل کنند، چندان نمیتوانند از جایی که هستند دور شوند.
به طور مثال با یادگیری تحلیل تکنیکال، میتوانید هرزمان که خواستید بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیلگر بنیادی باید ابتدا صورتهای مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید. تحلیلگر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست میدهد ولی این تحلیلگر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با ابزاری سریع و انعطافپذیر مانند تحلیل تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.
مزیت دوم- قابل استفاده برای بازههای زمانی مختلف
یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال این است که در بازههای زمانی مختلف کاربرد دارد. چه معاملهگران روزانه چه معاملهگران چند روزه و کوتاهمدت و چه خریداران میانمدت و چه افرادی که در بازههای زمانی طولانی مشغول به خرید و فروش میباشند، میتوانند از تحلیل تکنیکال بهره ببرند در حقیقت تحلیل تکنیکال شامل زمان خاصی نمیشود و این سلیقه و روش کار معاملهگر میباشد که در چه بازهای به تحلیل بپردازد.
تحلیلگر تکنیکی با تعیین بازه زمانی موردنظرش این را مشخص میکند که قصد پیشبینی برای چه مدت زمانی را دارد. این عقیده که برخی از افراد میگویند تحلیل تکنیکال صرفاً در بازههای زمانی کوتاهمدت کاربرد دارد اصلاً درست نیست.
این ادعا شاید ناشی از این نظریه باشد که تحلیل فاندامنتال برای پیش بینی بلندمدت کاربرد دارد و فاکتورهای تحلیل تکنیکی فاکتورهایی کوتاهمدت هستند در واقع تحلیلگر تکنیکال برای پیشبینی بازههای زمانی بلندمدت از نمودارهای هفتگی ماهیانه و سالیانه بسته به سلیقه خودش استفاده میکند و به دلیل همین تکنیکها میباشد که این نوع تحلیل را تکنیکال می نامند.
مزیت سوم- تحلیل تکنیکال، میانبری است به بررسی بنیادی سهام
همان طور که در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تأثیر میگذارد و باعث میشود قیمت بالا یا پایین برود و یا ثابت بماند. یک تحلیلگر فاندامنتال (بنیادی) تأثیر تمام فاکتورهای مربوط را بر روی قیمت سهام بررسی میکند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن را محاسبه کند.
ارزش ذاتی چیزی است که یک تحلیلگر فاندامنتال به وسیله آن نشان میدهد که با توجه به میزان عرضه و تقاضا واقعاً با آن قیمت ارزش دارد یا خیر. اگر قیمت سهام زیر ارزش ذاتی باشد، تحلیلگر فاندامنتال میگوید قیمت آن چیز ارزان است و برای خرید مناسب است و برعکس.
هر دو روش تکنیکال و فاندامنتال همواره سعی بر حل یک مشکل واحد دارند و آن مشکل چیزی نیست جز پیشبینی اینکه قیمتها تمایل دارند در چه جهتی حرکت کنند. در واقع آنها از دو راه سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال متفاوت به یک مسئله واحد میپردازند. یک تحلیل فاندامنتال علتهای تغییر قیمت را بررسی میکند حال آنکه یک تحلیلگر تکنیکال تأثیرات آن را به چالش میکشاند. تحلیلگر تکنیکال عقیده دارد که تغییرات قیمت تنها چیزی است که او نیاز دارد بداند و دانستن علتها و دلایل این تغییرات لازم نیستند و در مقابل تحلیلگر فاندامنتال همواره به علتها و دلایل تغییر قیمت میپردازد.
بیشتر معاملهگران خود را در یکی از دو دسته تحلیلگران فاندامنتال و یا تکنیکال طبقهبندی میکنند. در حقیقت این دو دسته نقاط مشترک زیادی دارند. خیلی از تحلیلگران فاندامنتال سعی دارند مقدماتی از تکنیکال را فرابگیرند و همین طور بسیاری از تحلیلگران تکنیکی نیز تلاش میکنند حداقل اطلاعاتی از مسائل فاندامنتال داشته باشند.
مشکل اصلی اینجاست که خیلی از اوقات علتها و نمودارها با یکدیگر درگیر هستند. در بیشتر مواقع در ابتدای حرکتهای مهم بازار، یک تحلیل گر فاندامنتال نمی تواند تعریف درستی برای تغییرات بازار ارایه دهد. در چنین لحظات بحرانی است که هر دو تحلیلگر تفاوتهای زیادی را در برداشتهایشان و روند قیمت مشاهده میکنند و اغلب نیز همزمان با هم دلیل تغییرات را درک میکنند ولی گاهاً برای انجام هر گونه عکس العمل خیلی دیر شده است.
این اختلافات ظاهری را شاید بتوان اینگونه تشریح کرد که در واقع تغییرات قیمت باعث ایجاد دلایل پایهای جدیدی میشود یعنی اینکه تغییر قیمت باعث میشود تا تحلیلگر فاندامنتال و فاکتورهای سنجش او حساس شوند و در حقیقت بازار دلایل جدیدی برای این تغییرات پیدا کند. در حالی که دلایل پایهای قبلاً تأثیر خود را بر قیمت گذاشتهاند و هم اکنون در بازار وجود دارند و در واقع قیمتها در حال نشان دادن واکنش به دلایل پایهای جدید هستند. خیلی از بازارها در گذشته با تغییرات بسیار کم و یا اصلاً هیچ تغییری در فاندامنتال شروع شده است و به مرور زمان وقتی که تغییرات دیده شده است روند جدید کاملاً در مسیرش قرار گرفته است.
بعد از مدتی تحلیلگر تکنیکال با اعتماد به نفس بیشتری تغییرات را در نمودارها درک میکند و میخواند. یک تحلیل گر تکنیکال شاید تنها کسی باشد که در شرایطی که تغییرات بازار با خرد عمومی در تناقض است احساس آرامش می کند و حتی از چنین موقعیتی لذت میبرد. او میداند که معاملهگران بازار به زودی با اطلاعات جدیدی که همان دلایل فاندامنتال جدید میباشد مواجه میشوند و شاید تنها او باشد که برای تصدیق محاسباتش منتظر چیزی نبوده است.
در تأیید تحلیل تکنیکال سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال میتوان به وضوح دید که اعتقاد یک تحلیلگر تکنیکال به تحلیلهایش به مراتب بیشتر از یک تحلیلگر فاندامنتال میباشد. اگر یک معاملهگر مجبور باشد یکی از این دو را به عنوان روش کار انتخاب کند منطق میگوید که با تحلیل تکنیکال امکان رسیدن به موفقیتش بیشتر است. برای آنکه تحلیل تکنیکال در حقیقت تأثیر عوامل فاندامنتال را بررسی میکند و چون همیشه تأثیر فاندامنتال در روی سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال قیمت لحاظ شده، به طور حتم بررسی فاندامنتال کاری غیرضروری است.
در واقع بررسی نمودار، میانبری است به بررسی عوامل فاندامنتال. ولی حالت عکس آن ممکن نیست. این امکان وجوددارد که بتوان در یک بازار مالی صرفاً با دانش تکنیکال خرید و فروش انجام داد ولی تقریباً بعید به نظر میآید که شخصی بتواند صرفاً بر اساس مسائلی فاندامنتالی و عدم بررسی قسمت تکنیکی بازار، خرید و فروش خیلی موفقی انجام دهد.
حتما در بورس تهران مشاهده کردهاید که گاهی اوقات بیشتر معاملهگران از گروهی خاصی به گروهی دیگر سوئیچ میکنند و اصطلاحا نقدینگی به سمت گروهی دیگر هدایت میشود. حال در این وضعیت آیا تحلیلگر بنیادی میتواند به سرعت در گروه پیشرو بازار وارد شود؟ مسلم است که خیر، چون تحلیل بنیادی غیر از اینکه به اطلاعات زیادی در زمینه صنعت مربوطه، حسابداری و بررسی صورتهای مالی و… نیاز دارد، بسیار وقتگیرتر از تحلیل تکنیکال نیز میباشد.
ولی برای تحلیلگر تکنیکال هیچ فرقی نمیکند سهامی که میخواهد وارد آن شود در چه صنعتی قرار دارد. تحلیلگر تکنیکال فقط به نمودار قیمت توجه میکند و با استفاده از دانش نوینی که در اختیار دارد، در زمان بسیار کمتری سهم برتر گروه پیشرو را شناسایی میکند و وارد آن میشود.
با یادگیری تحلیل تکنیکال میتوانید هرزمان که خواستید بر فرض مثال بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیلگر بنیادی باید ابتدا صورتهای مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید.
تحلیلگر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست میدهد ولی این تحلیلگر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با علمی سریع و انعطافپذیر مانند تحلیل تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.
چگونه تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود: