تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟

0 تا 100 تحلیل بنیادی در یک نگاه کلی
با سری مقالات آموزشی خانه بورس ایران ( ایتسکا ) در خدمت شما عزیزان هستیم، در این مقاله با یک نگاه کلی شما را با صفر تا صد تحلیل بنیادی آشنا خواهیم کرد.
معاملهگران برای تحلیل بازار سرمایه از دو روش تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی استفاده میکنند، لازم به ذکر است در مقاله آموزش تحلیل تکنیکال، صفر تا صد تحلیل تکنیکال را آموزش دادهایم.
در ادامه به معرفی جامع تحلیل بنیادی در بازار بورس ایران میپردازیم،همراه ما باشید.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال در لغت به معنای بررسی ریشهای و اساسی بازار است.
در تحلیل بنیادی معاملهگران عوامل اصلی و بنیادی یک سهم را مورد بررسی قرار میدهند عوامل بنیادی همان عواملی است که بهطور مستقیم بر روی قیمت اثر میگذارد.
تحلیل بنیادی مبتنی بر این فرض است که اوراق بهادار در بازار بورس دارای ارزش ذاتی هستند و قیمت حول این ارزش ذاتی حرکت می کند.
آنان عقیده دارند گاهی قیمت سهم پایینتر از ارزش ذاتی خود و گاهی بالاتر از ارزش ذاتی اش است.
در صورت پایین بودن قیمت سهم از ارزش ذاتی اش تحلیلگران انتظار افزایش قیمت سهم تا رسیدن به ارزش ذاتی را دارند.
در صورت بالا بودن قیمت سهم از ارزش ذاتی اش،تحلیلگران انتظار کاهش قیمت سهم تا رسیدن به ارزش ذاتی را دارند.
از نظر فاندامنتال سه عامل اساسی بر روی قیمت یک سهم اثر میگذارد:
- عوامل محیطی مانند وضعیت اقتصاد کلان، اوضاع سیاسی، عوامل اثر گذار طبیعی و … (یافتن زمان مناسب سرمایهگذاری)
- عوامل مرتبط با صنعت مانند جایگاه صنعت در اقتصاد کشور، فرصتهای رشد صنعت و…(یافتن صنایعی با آینده روشن)
- عوامل درونی شرکت مانند بررسی وضعیت شرکت در صنعت خویش، صورتهای مالی شرکت، میزان سود و زیان شرکت و… (انتخاب شرکتهایی با آینده روشن)
در بررسی های عمیق تر عوامل درونی تحلیل بنیادی خود به دو بخش عوامل درونی کمی وعوامل درونی کیفی تقسیم میشوند.
عوامل درونی کمی، عواملی هستند که قابل اندازهگیری اند و بهصورت عدد و رقم ارائه میشوند.
ترازنامه: گزارش از دارائی ها و بدهی های شرکت در یک بازهی زمانی مشخص مانند یک سال مالی است.
صورت سود وزیان: نحوهی عملکرد شرکت را در سودسازی بررسی میکند.
صورت جریان وجوه نقد (نقدینگی شرکت): گزارشی از وجوه نقدی ورودی و خروجی شرکت در یک بازهی زمانی مشخص است.
عوامل درونی کیفی عواملی هستند که غیرقابل اندازهگیریاند و معیار دقیق عددی برای توصیف آن وجود ندارد.
مزیت رقابتی شرکت: مزیت رقابتی عاملی است که یک مجموعه را از رقبای خود متمایز میکند و شرکت در بلندمدت توانسته این مزیت را حفظ کند و ارتقا دهد، این مزیت رقابتی میتواند یک تفاوت مهم واثرگذار در خدمات پس از فروش تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ شرکت باشد.
مدیریت شرکت: بسیاری از تحلیلگران عقیده دارند، مدیریت و نحوه عملکرد مدیریت از عوامل مهم وتاثیرگذار در آینده یک سازمان یا شرکت است.
مدل تجاری(مدل کسب و کار) شرکت: نوع کسب و کاری که شرکت انجام میدهد، راههای تامین مواد اولیه برای ارائه محصول و خدمات شرکت و …. مواردی از این قبیل یک مدل تجاری را تشکیل می دهد.
تحلیل بنیادی با تابلوخوانی بورس
تحلیل بنیادی با استفاده از تابلوخوانی در بورس یکی از رایجترین روشهای تحلیل فاندامنتال است.
در ادامه به بررسی تحلیل فاندامنتال از روش تابلوخوانی میپردازیم.
یعنی سهم چقدر قابلیت دارد که در یک روز معاملاتی سریعتر و با هزینه کمتر به فروش رود. هرچقدر قدرت نقد شوندگی سهم بالا باشد، سهم جذابیت بیشتری برای سرمایهگذاری دارد.
هرچه تعداد سهام در دست عموم بیشتر باشد قدرت نقدشوندگی سهم نیز بالاتر میرود، در نتیجه امکان سفتهبازی و دستکاری قیمت سهم به شدت پایین میآید.
سودآوری مهمترین عامل جذابیت یک سهم است، برای محاسبه سودآوری روشهای مختلفی وجود دارد، در بورس ایران سودآوری را از نظر درآمد هر سهم محاسبه میکنند.
درآمد هر سهم(eps): سودی که شرکت در یک بازهی زمانی مشخص برای هر سهم عادی بهدست آورده است.
هرچه شرکت بتواند در طی سالیان به ثبات نسبی در سودآوری برسد، ارزش ذاتی اش بالا میرود.
هرچقدر سود تقسیمی هر سهم شرکت بالا باشد برای سرمایهگذاری جذابتر است.
انتظار سرمایهگذاران از بازدهی یک سهم، مثلا p/e یک سهم 5 میباشد یعنی 5 سال زمان میبرد تا سرمایه اولیه شما از طریق بازدهیهای سهم بازگردد.
چارچوب کار تحلیلگران بنیادی چیست؟
در تحلیل بنیادی تحلیلگران ابتدا اقتصاد کلان و بازار را بعنوان یک کل بررسی میکنند، اگر اوضاع مساعد بود به سراغ تحلیل و بررسی صنایعی که چشم انداز آتی روشنی دارند میروند، در نهایت اگر تحلیلگران فاندامنتال به این نتیجه برسند که اوضاع اقتصادی مناسب است و صنایع آیندهی خوبی دارند به تحلیل شرکتهای موجود در صنایع میپردازند و اقدام به سرمایهگذاری در مطلوبترین شرکت میکنند.
بطور خلاصه بدین صورت است:
مرحله اول تحلیل اقتصاد کلان
مرحله دوم تحلیل صنعت
مرحله سوم تحلیل شرکت
در ادامه به تشریح این سه مرحله مهم تحلیل بنیادی میپردازیم.
0 تا 100 تحلیل بنیادی در یک نگاه کلی 1
مرحله اول تحلیل اقتصاد کلان: معامله گران و سرمایهگذاران برای خرید سهام یک شرکتی ابتدا باید اوضاع اقتصادی کشوری را که میخواهند در آن سرمایهگذاری کنند بررسی کنند، سادهانگارانهاس که فکر کنیم خرید سهم یک شرکت ارتباطی به اوضاع اقتصادی کشورش ندارد، تمام عوامل محیطی یک کشور بر روی صنایع و شرکتهای زیرمجموعهی آن تاثیرگذارند.
عوامل تاثیر گذار مانند نرخ تورم، نرخ بهره در بازار، نرخ ارز، نرخ مالیات بر سود سهام، سیاست اعتباری بانکها، وجود ابزارهای حمایتی در بورس اوراق بهادار و….که تغییر هر یک از این عوامل بر وضعیت صنایع و شرکتها تاثیرگذار است.
مرحله دوم تحلیل صنعت: صنایع نیز مانند شرکتها از طریق دادههای فروش، سود سهام، سود تقسیمی و…مورد ارزیابی قرار میگیرند.
تحلیل صنعت معمولا توسط افراد باتجربهتر بصورت گروهی و سازمانی در کارگزاریها یا مجموعههای این چنینی بررسی میشود.
تحلیل صنعت میتواند در سه مرحله انجام شود.
- بررسی وضعیت فعلی و موقعیت کلی صنعت.
- بررسی صنعت در ارتباط با اقتصاد کلان
- تجزیه تحلیل کیفی ویژگیهای صنعت
مرحله سوم تحلیل شرکتها: ارزیابی متغییرهای مالی شرکتها برای تخمین ارزش ذاتی قیمت سهام آنها است.
پس از طی این سه مرحله تحلیلگر اقدام به معامله میکند، طبق بررسیها اگر قیمت سهم پایینتر از ارزش ذاتیاش بود،اقدام به خرید سهم میکند و بالعکس.
با توجه به توضیحات مطرح شده در این مقاله لازم به ذکر است، تحلیل بنیادی بسیار عمیقتر و دقیقتر از این مطالبی است که ما به صورت کلی و تیتروار مطرح کردیم.
برای تحلیل بنیادی نیاز به تجربه بالا در معاملهگری، سواد کافی در خواندن و تجزیه تحلیل صورتهای مالی، درک شرایط اقتصادی و پیشبینی تاثیر آن در آینده سهام و…. است.
برای یادگیری و انجام تحلیل بنیادی صبر و ممارست فراوانی لازم است، هر زمان که علاقهمند به سرمایهگذاری و یادگیری بودید حتما از کارگزاریها (بروکرهای) مناسب ایرانیان استفاده کنید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یکی از اساسیترین اقدامات لازم پیش از ورود به بازار ارزهای دیجیتال، بازارهای فارکس و بورس میباشد. افراد باید قدرت درک و شناخت افت و خیزشهای سهام و ارزهای دیجیتال را داشته باشند تا از ضررهای احتمالی در اینگونه از سرمایهگذاریها جلوگیری کنند. در این مقاله ما قصد داریم شما با مفهوم تحلیل تکنیکال بیشتر آشنا کنیم تا با درک بیشتری در بازارهای مالی خرید و فروش کنید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال یک رشته تجاری است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی با تجزیه و تحلیل روندهای آماری حاصل از فعالیتهای تجاری مانند حرکت قیمت و حجم مورد استفاده قرار میگیرد.از این روش معمولا برای پیش بینی روند بازار مورد استفاده قرار می گیرد. ( دور زدن تحریمهای بایننس)
نکات کلیدی تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال یک رشته تجاری است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی در روند قیمتها و الگوهای مشاهده شده در نمودارها استفاده میشود.
تحلیلگران فنی معتقدند فعالیتهای معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت اوراق بهادار میتواند شاخصهای ارزشمندی برای حرکت قیمت در آینده اوراق بهادار باشد.
تحلیل تکنیکال ممکن است با تجزیه و تحلیل بنیادی مقایسه شود، که بر مالیات یک شرکت تمرکز میکند تا الگوهای قیمت قبلی یا روند سهام را به دست آورد.
درک تحلیل تکنیکال
بر خلاف تجزیه و تحلیل بنیادی، که سعی میکند ارزش اوراق بهادار را بر اساس نتایج کسب و کار مانند فروش و درآمد ارزیابی کند، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم تمرکز دارد. ابزارهای تحلیل تکنیکال برای بررسی روشهایی که عرضه و تقاضای اوراق بهادار بر تغییرات قیمت، حجم و نوسانات ضمنی تأثیر میگذارد، مورد استفاده قرار میگیرد. تحلیل تکنیکال اغلب برای ایجاد علائم تجاری کوتاه مدت از ابزارهای مختلف نمودار استفاده میشود، اما همچنین میتواند به ارزیابی قدرت یا ضعف یک اوراق بهادار نسبت به بازار وسیعتر یا یکی از بخشهای آن کمک کند. این اطلاعات به تحلیلگران کمک میکند تا برآورد کلی ارزیابی خود را بهبود بخشند.
تحلیل تکنیکال را میتوان در هر گونه امنیت با دادههای تجاری قبلی استفاده کرد. این شامل سهام، معاملات آتی، کالاها، درآمد ثابت، ارزها و سایر اوراق بهادار است. در این آموزش، ما معمولاً سهام را در نمونههای خود تجزیه و تحلیل میکنیم، اما به خاطر داشته باشید که این مفاهیم را میتوان در هر نوع امنیتی اعمال کرد. در حقیقت، تحلیل تکنیکال به مراتب بیشتر در بازارهای کالاها و فارکس رایج است که معامله گران بر تحرکات کوتاه مدت قیمت تمرکز میکنند.(ایچیموکو چیست؟)
تحلیل تکنیکال همانطور که امروزه میشناسیم اولین بار توسط چارلز داو و نظریه داو در اواخر دهه ۱۸۰۰ ارائه شد. اساس آن در روزگار مدرن، تحلیل تکنیکال شامل صدها الگو و سیگنال است که طی سالها تحقیق توسعه یافته است.
ادامه درک تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال بر اساس این فرض انجام میشود که فعالیتهای معاملاتی گذشته و تغییرات قیمت اوراق بهادار میتواند شاخصهای ارزشمندی برای حرکت قیمتهای اوراق بهادار در آینده باشد که با قوانین سرمایهگذاری یا معاملات مناسب جفت میشود. تحلیلگران حرفهای اغلب از تحلیل تکنیکال همراه با سایر اشکال تحقیق استفاده میکنند. معامله گران خرده فروشی ممکن است تنها بر اساس نمودارهای قیمت اوراق بهادار و آمارهای مشابه تصمیم گیری کنند، اما تحلیلگران حقوقی صاحبان سهام به ندرت تحقیقات خود را تنها به تجزیه و تحلیل بنیادی یا فنی محدود میکنند.
تحلیل تکنیکال سعی در پیش بینی حرکت قیمت تقریباً هر ابزار قابل معاملهای دارد که عموماً تحت تأثیر عرضه و تقاضا قرار دارد، از جمله سهام، اوراق قرضه، قراردادهای آتی و جفت ارز. در واقع، برخی تحلیل تکنیکال را صرفاً مطالعه نیروهای عرضه و تقاضا میدانند که در حرکت قیمت بازار یک اوراق بهادار منعکس شده است. تحلیل تکنیکال بیشتر در مورد تغییرات قیمت اعمال میشود، اما برخی از تحلیلگران اعداد دیگری غیر از قیمت را دنبال میکنند، مانند حجم معاملات یا ارقام بازده.
در سراسر صنعت، صدها الگو و سیگنال وجود دارد که توسط محققان برای حمایت از تجارت تحلیل تکنیکال ایجاد شده است. تحلیلگران فنی همچنین انواع مختلفی از سیستمهای معاملاتی را توسعه دادهاند تا به آنها در پیش بینی و معاملات در مورد قیمت کمک کنند. برخی از شاخصها عمدتا بر شناسایی روند فعلی بازار از جمله مناطق حمایت و مقاومت متمرکز شدهاند، در حالی که برخی دیگر بر تعیین قدرت یک روند و احتمال ادامه آن متمرکز شده اند. شاخصهای فنی و الگوهای نمودار متداول مورد استفاده شامل خطوط روند، کانالها، میانگین متحرک و شاخصهای حرکت است.
مفروضات اساسی تحلیل تکنیکال
دو روش اصلی برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و تصمیم گیری در مورد سرمایهگذاری استفاده میشود: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکی. تجزیه و تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل صورتهای مالی یک شرکت برای تعیین ارزش منصفانه تجارت است. در حالی که تحلیل فنی فرض میکند که قیمت اوراق بهادار در حال حاضر همه اطلاعات در دسترس عموم را منعکس میکند. و در عوض بر تجزیه و تحلیل آماری تغییرات قیمت تمرکز میکند. تحلیل تکنیکال سعی میکند با جستجوی الگوها و روندها به جای تجزیه و تحلیل ویژگیهای اساسی یک امنیت، احساس بازار را در پس روند قیمت درک کند.
چارلز داو یک سری سرمقاله منتشر کرد .که در مورد نظریه تحلیل تکنیکی بحث میکرد. نوشتههای وی شامل دو فرض اساسی است. که همچنان به عنوان چارچوبی برای تجارت تحلیل تکنیکال شکل میگیرد.(بلاک چین چیست؟)
بازارها دارای ارزشهایی هستند که نمایانگر عواملی هستند که بر قیمت اوراق بهادار تأثیر میگذارند. اما حتی به نظر میرسد حرکات تصادفی قیمت بازار در الگوها و روندهایی قابل تشخیص حرکت میکند. که در طول زمان تکرار میشوند.
امروزه زمینه تحلیل تکنیکال بر اساس کار داو است. تحلیلگران حرفهای معمولاً سه فرض کلی برای این رشته را میپذیرند:
بازار همه چیز را تخفیف میدهد:
تحلیلگران فنی معتقدند که همه چیز از اصول اولیه یک شرکت گرفته تا عوامل گسترده بازار تا روانشناسی بازار در حال حاضر در بورس قیمتگذاری شده است. این دیدگاه با فرضیه بازارهای کارآمد (EMH) مطابقت دارد که نتیجه مشابهی در مورد قیمتها فرض میکند. تنها چیزی که باقی میماند تجزیه و تحلیل حرکت قیمت است، که تحلیلگران فنی آن را محصول عرضه و تقاضای یک سهم خاص در بازار میدانند.
حرکت قیمتها در روندها:
تحلیلگران فنی انتظار دارند که قیمتها، حتی در حرکتهای تصادفی بازار، فارغ از بازه زمانی در نظر گرفته شده، روندهایی را نشان دهند. به عبارت دیگر، قیمت سهام به احتمال زیاد به روند گذشته ادامه میدهد تا اینکه به طور ناپایدار حرکت کند. بیشتر استراتژیهای معاملاتی فنی بر این فرض استوار است.
تحلیلگران فنی معتقدند که تاریخ تمایل به تکرار دارد. ماهیت تکراری حرکات قیمت اغلب به روانشناسی بازار نسبت داده میشود. که بر اساس احساساتی مانند ترس یا هیجان بسیار قابل پیش بینی است. تحلیل تکنیکال از الگوهای نمودار برای تجزیه و تحلیل این احساسات و حرکات بعدی بازار برای درک روندها استفاده میکند. در حالی که بسیاری از اشکال تحلیل تکنیکال بیش از ۱۰۰ سال مورد استفاده قرار گرفته است. هنوز اعتقاد بر این است که آنها مناسب هستند زیرا الگوهای حرکت قیمت را نشان میدهند که اغلب تکرار میشوند.
تحلیل تکنیکال در مقابل تجزیه و تحلیل بنیادی
تجزیه و تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، مکتبهای اصلی تفکر در مورد نزدیک شدن به بازارها، در انتهای مخالف یک طیف قرار دارند. هر دو روش برای تحقیق و پیش بینی روندهای آینده قیمت سهام استفاده میشود و مانند هر استراتژی یا فلسفه سرمایهگذاری، هر دو طرفداران و مخالفان خود را دارند.
تجزیه و تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار با تلاش برای اندازه گیری ارزش ذاتی سهام است. تحلیلگران بنیادی همه چیز را از وضعیت کلی اقتصاد و صنعت گرفته تا وضعیت مالی و مدیریت شرکتها مطالعه میکنند. درآمدها، هزینهها، داراییها و بدهیها همه ویژگیهای مهم تحلیلگران بنیادی هستند.
تحلیل تکنیکی با تحلیل بنیادی تفاوت دارد زیرا قیمت و حجم سهام تنها ورودیها هستند. فرض اصلی این است که همه اصول شناخته شده در قیمت در نظر گرفته شده است. بنابراین، نیازی به توجه زیاد به آنها نیست. تحلیلگران فنی سعی نمیکنند ارزش ذاتی یک اوراق بهادار را اندازه گیری کنند. بلکه از نمودارهای سهام برای شناسایی الگوها و روندهایی استفاده میکنند که نشان میدهد سهام در آینده چه خواهد کرد.
محدودیتهای تحلیل تکنیکال
برخی از تحلیلگران و محققان دانشگاهی انتظار دارند که EMH نشان دهد. که چرا آنها نباید انتظار داشته باشند که اطلاعات قابل اجرا در دادهها و قیمتهای تاریخی موجود باشد. با این حال، با همان استدلال، هیچ یک از مبانی کسب و کار نباید هیچ گونه اطلاعات عملی را ارائه دهند. این دیدگاهها به عنوان شکل ضعیف و شکل نیمه قوی EMH شناخته میشوند.
انتقاد دیگر به تحلیل تکنیکال این است که تاریخ دقیقاً تکرار نمیشود. بنابراین مطالعه الگوی قیمت اهمیت مشکوکی دارد و میتوان آن را نادیده گرفت. به نظر میرسد قیمتها با فرض پیاده روی تصادفی بهتر مدلسازی میشوند.
سومین انتقاد از تحلیل تکنیکال این است که در برخی موارد کار میکند. اما فقط به این دلیل که یک پیشگویی خودکامه است. به عنوان مثال، بسیاری از معامله گران فنی سفارش توقف ضرر را زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه یک شرکت خاص قرار میدهند. اگر تعداد زیادی از معامله گران این کار را انجام داده باشند و سهام به این قیمت برسد. تعداد زیادی سفارش فروش وجود خواهد داشت که باعث کاهش سهام میشود. و این حرکت معامله گران را پیش بینی میکند.
سپس، سایر معامله گران شاهد کاهش قیمت خواهند بود. و همچنین موقعیتهای خود را میفروشند، که این روند را تقویت میکند. این فشار فروش کوتاه مدت را میتوان خودکفا دانست. اما تأثیر چندانی بر قیمت دارایی در هفتهها یا ماههای آینده نخواهد داشت. در مجموع، اگر افراد کافی از سیگنالهای مشابه استفاده کنند، میتوانند باعث حرکت پیش بینی شده توسط سیگنال شوند، اما در دراز مدت این گروه معامله گران نمیتوانند قیمت را تعیین کنند.
تفاوت تحلیل فاندامنتال در بورس و ارزهای دیجیتال
مطلبی که دارید می خونید مربوط به تحلیل فاندامنتال در بورس یک سهام است.که این سهام وابسته به یک شرکت یا دولت می باشد.پس می توان گفت دیدگاه تحلیل فاندامنتال سهام های داخلی هر کشور با ارزهای دیجیتال کمی متفاوت است.چون ارزهای دیجیتال وابسته به هیچ شرکت و یا دولتی نمی باشد. جهت خواندن مقاله ای درباره تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال بر روی این لینک کلیلک نمایید.
توضیح کلی درباره تحلیل فاندامنتال یا بنیادی:
تعریفی ساده از تحلیل فاندامنتال در بورس :مطالعه و بررسی شرایط اقتصادملی،صنعت و وضعیت شرکت.این مطالعه جهت،تعیین ارزش واقعی سهام (ارزشذاتی) شرکتهاست.یک قسمت از اطلاعات بنیادی بر اساس آمار اقتصاد ملی واطلاعاتی بر اساس اطلاعات درج شده در صورت های مالی یک شرکت می باشد.
3 مرحله اساسی برای تحلیل بنیادی وضعیت یک شرکت به صورت زیر است:
- تجزیه و تحلیل اقتصاد کشور
- تجزیه و تحلیل صنعت
- تجزیه و تحلیل شرکت
تجزیه و تحلیل اقتصاد کشور
درتجزیه و تحلیل اقتصاد کشوری مواردی باید برسی شود. مانند شرایط کلی بازار سهام ، حجم خرید و فروش ها ،برسی نرخ بهره،برسی تورم ،برسی مشتی های شرکت و هزاران موارد دیگر در تحلیل تکنیکال مورد برسی قرار می گیرد.
تجزیه و تحلیل صنعت
یکی از موارد موثر دیگر در تحلیل تکنیکال وضعیت صنعتی است.که شرکت در آن قرار دارد.اگر وضعیت صنعت خوب باشد،سهام می تواند بازده خوبی داشته باشد .در غیر اینصورت حتی بهترین سهام در شرایطی که صنعت خوبی ندارد، نمیتواند بازدهی خوبی داشته باشد.
تجزیه و تحلیل شرکت
حال می خواهیم به تجزیه و تحلیل سهام برسیم .تجزیه و تحلیل سهام از طریق صورت های مالی شرکت.
قابل ذکر است. بعد از برسی نسبت های مالی شرکت،باید نسبت های مالی این شرکت را با نسبت های مالی شرکت مشابه مقایسه نماییم.البته شرکت ها باید مشابه در یک صنعت باشند.تا شرایط و عملکرد شرکت را بهتر متوجه شویم.
برسی نسبتهای مالی به پنج دسته اصلی تقسیم میشوند:
1)نسبتهای سودآوری
۲) نسبتهای قیمتی
۳) نسبتهای نقدینگی
۴) نسبتهای اهرمی
۵) نسبتهای کارایی (فعالیت)
این نسبت از تقسیم کردن دارایی های جاری به بدهی های جاری شرکت محاسبه می شود.هر چقدر این نسبت بالاتر باشد قدرت نقدینگی بالاتر است.
این نسبت از تقسیم کردن کل بدهیها به کل داراییهای شرکت محاسبه می شود.از این طریق می توان فهمید که کل دارایی های شرکت تا چه قدر از طریق بدهی تامین می شود.نسبت بدهی یک نسبت اهرمی می باشد.
می توان گفت شرکتهایی که نسبت بدهی بالایی دارند. در شرایط بد روند حرکت نرخهای بهره، فزاینده باشد.اما در شرایط خوب اقتصادی ، بدهی میتواند از طریق تأمینمالیکردن رشد شرکت با هزینههای پایینتر، سودآوری را افزایش دهد.
این نسبت از طریق تقسیمکردن قیمت تمام شده کالای فروش رفته به موجودیها محاسبهمیشود. کارایی شرکت از طریق این نسبت نشان داده می شود.
حال فردی که می خواهد از طریق تحلیل بنیادی سهم را برسی کند. می تواند با مطالعه و شرایط اقتصادی همچنین وضعیت صنعت می تواند تا حدودی متوجه شود که آیا قیمت سهام به درستی تعیین شده است یا خیر؟
این یک سهم قیمتی است. که از تقسیم کردن کل دارایی خالص شرکت به کل سهام شرکت بدست می آید.
همچنین از طریق نسبت ارزش دفتری می توان به این پی برد.که حد قیمت گذاری سهام شرکت به درستی انجام تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ شده یا خیر.؟امکان دارد که سهام کمتر و یا بیشتر از ارزش واقعی خود، قیمت گذاری شود.
حاشیه سود از تقسیم سود خالص به کل فروش محاسبه می شود . این یک نسبت سودآوری می باشد.در اصل می توان با این نسبت سود خالص را مشاهده کرد.
این نسبت از طریق تقسیم قیمت جاری سهام به عایدی هر سهم (EPS) بدست می آید . قایل ذکر است که EPS در چهار فصل گذشته محاسبه می شود. از طریق این نسبت می توان متوجه شد سرمایهگذار برای خریدن یکتومان از عواید شرکت، چقدر باید بپردازد.
در مقایسه بین شرکت ها ی در یک صنعت اگر تمامیه شرایط یکسام باشد ، شرکتی بهتر ایت که P/E کمتری دارد.
تفاوت تحلیل فاندامنتال در بورس و ارزهای دیجیتال:
مقاله بالا مربوط به تحلیل فاندامنتال مربوط به بحث سهام های شرکتی و دولتی است. تا حدی می توان از این مقاله برداشت خوبی ،برای تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتالی داشت.اما چون ارزهای دیجیتال وابسته به هیچ شرکتی نیستند.پس صورتهای مالی را ندارند که بخواهیم از طریق آنها نسبت های بالا را برسی کنیم . تحلیل فاندامنتال در بورس بیشتر وابسته به اخبار می باشند. که این رویدادها را در مقاله زیر برسی کردیم.
همچنبن شما می توانید از طریق مقاله ” بررسی 16 رویدادهای فاندامنتالی در ارزهای دیجیتال ” با رویدادهای مختلف در تحلیل فاندامنتال در ارز های دیجیتال آشنا شوید.و همچنین با بررسی عوامل موثر بر تحلیل فاندامنتال ارز های دیجیتال را بهتر بشناسید.
آموزش بورس مفهوم تحلیل حساسیت
در آموزش بورس امروز درباره یک موضوع بسیار جالب از مباحث مهم تحلیل بنیادی یعنی تحلیل حساسیت صحبت خواهیم کرد.
اگر دقت کرده باشید در تمامی تحلیلهای سهام بورسی، هر تحلیلگر در جریان بررسی خود به چند سناریو اشاره میکند.
علت اشاره همه تحلیلگران حرفهای به چند سناریو در بررسیهایشان همان وجود شرایط عدم اطمینان در تصمیمگیریها در بازار میباشد.
یعنی در بیشتر موارد در تصمیمگیریها امکان دستیابی به یک نتیجه با احتمال درستی صد در صد تقریبا ممکن نیست.
پس باید در شرایطی که امکان تغییر شرایط وجود دارد، ما هم برای هر حالت ممکن پیشبینیهای مناسبی داشته باشیم.
برای مثال قیمت فروش محصولات شرکتها در آینده هرگز به صورت کاملا دقیق و صد در صد قابل پیشبینی نیست.
موضوع مهم برای تحلیلگران این است که در صورت تغییر یک متغیر مستقل، تغییرات متغیر وابسته به آن چقدر است.
مثال تحلیل حساسیت یا Sensitivity Analysis
آموزش بورس را با بیان مثالی برای مفهوم تحلیل حساسیت ادامه میدهیم.
مثلا میخواهیم بدانیم با تغییر متغیر مستقلی مثل قیمت جهانی محصول، چه تغییری در متغیر وابسته سود شرکت خواهیم داشت.
حال به بررسی یک مثال عملی در مورد تغییر قیمت فروش محصولات شرکت پتروشیمی زاگرس که عمدتا متانول است میپردازیم.
در سال ۱۳۹۶ در بازارهای جهانی قیمت محصول متانول تا مرزهای بالاتر از ۴۰۰ دلار در هر تن نیز رسید.
حال میخواهیم بدانیم تغییرات قیمت جهانی متانول از ۲۳۵ دلار تا ۴۳۵ دلار چه اثری در سود زاگرس خواهد داشت.
فرض میکنیم زاگرس در صورت فروش متانول به قیمت ۲۳۵ دلار مبلغ ۳۰۰ تومان سود برای هر سهم خواهد داشت.
در حالتهای بعدی سناریوهای دیگری را برای قیمت فروش متانول زاگرس و مقدار EPS شرکت در آینده در نظر میگیریم.
فرض ۱- قیمت فروش متانول ۲۵۰ دلار و مقدار سود هر سهم زاگرس ۳۴۰ تومان
فرض ۲- قیمت فروش متانول ۲۷۰ دلار و مقدار سود هر سهم زاگرس ۳۶۰ تومان
فرض ۳- قیمت فروش متانول ۳۱۰ تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ دلار و مقدار سود هر سهم زاگرس ۴۴۰ تومان
فرض ۴- قیمت فروش متانول ۳۷۰ دلار و مقدار سود هر سهم زاگرس ۵۱۰ تومان
حال با این روش توانستهایم در قیمتهای احتمالی متانول در آینده، مبلغ سود شرکت پتروشیمی زاگرس را پیش بینی نمائیم.
غیر از قیمت فروش محصولات، متغیرهائی مثل قیمت ارز، میزان فروش، تولید و … نیز موجب انجام تحلیل حسایت هستند.
تحلیل بنیادی چیست و چه کاربردی در بورس دارد؟
طی سالیان اخیر فعالیت در بازار سرمایه جذابیت ویژهای در میان مردم پیدا کرده است؛ اما موفقیت در این حوزه همانند سایر فعالیتهای تجاری مستلزم آشنایی با سازوکار بازار و اقدام بر مبنای تجزیه و تحلیل است. سهامدار موفق فردی است که بتواند سهام با پتانسیل رشد و قیمت مطلوب را در زمان مناسب شناسایی نموده و در بهترین زمان ممکن آنها را به فروش برساند. بنابراین شناسایی سهام مطلوب یکی از دغدغههای همیشگی فعالان بازار سرمایه بوده است. در این راستا به منظور تعیین ارزش سهم از 2 روش تحلیلی مختلف یعنی تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی استفاده میشود.
در روش تکنیکال تحلیلگر با توجه به سوابق سهم در گذشته نظیر قیمت و تغییرات آن و حجم معاملات به پیشبینی رفتار نمودار قیمتی سهم میپردازد. این روش برای کلیه بازارهای مبتنی بر عرضه و تقاضا کارآمد خواهد بود. این روش بر 3 اصل نمودار قیمت، نوسانات قیمت با یک روند خاص و تکرار روند از نظر تاریخی استوار است. در مقابل تحلیل تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ بنیادی روشی جهت ارزیابی ارزش ذاتی سهام بر اساس مولفههای اقتصادی، مالی و سایر فاکتورهای کمی و کیفی است. در این روش تحلیلگر تلاش میکند تا کلیه عوامل موثر بر قیمت سهام (درآمدها، چشمانداز رشد آینده، بازده و حاشیه سود) را مطالعه نموده و شرایط مالی و مدیریتی شرکتها در کنار فاکتورهای افتصاد کلان را مدنظر قرار دهد.
در روش بنیادی تحلیلگر با محاسبه ارزش ذاتی سهم به مقایسه آن با قیمت کنونی سهم پرداخته و در خصوص اقدام مقتضی تصمیمگیری میکند. چنانچه ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن بیشتر باشد؛ در اینصورت سهم دارای حباب منفی بوده و احتمالا برای پر کردن این حباب با رشد قیمت مواجه خواهد شد. در مقابل ارزش ذاتی پایینتر از قیمت لحظهای بهمعنای حباب مثبت سهم و احتمال ریزش آن در آینده نزدیک است. در واقع ارزانتر بودن قیمت لحظهای نسبت به ارزش ذاتی به منزله سیگنال خرید و گرانتر بودن آن به منزله سیگنال فروش قلمداد میشود. بهعبارت دیگر تحلیل بنیادی به کشف قیمت منصفانه سهم در بازار کمک میکند. بدینترتیب کاربران با خریداری سهام در قیمتی پایینتر از ارزش ذاتی و فروش آن با قیمتی بالاتر از ارزش واقعی پیش از به تعادل رسیدن بازار میتوانند سود هنگفتی را کسب نمایند. وارن بافت؛ میلیاردر بزرگ جهان یکی از معروفترین متخصصان در حوزه تحلیل بنیادی محسوب میشود.
کاربرد تحلیل بنیادی صرفا محدود به سهام نبوده و این روش برای ارزیابی قیمت کلیه اشکال اوراق بهادار نظیر اوراق بدهی و مشتقه نیز قابل استفاده است. در تحلیل بنیادی از مجموعهای از عوامل کمی و کیفی استفاده میشود. عوامل کمی ماهیتی عددی داشته و مولفههایی نظیر سود سالیانه، میزان داراییها و بدهیها و مخارج را شامل میشود. این اطلاعات از طریق صورتهای مالی شرکتها قابل دسترس هستند. صورت جریان وجوه نقد، صورت سود و زیان و ترازنامه 3 شکل مهم صورتهای مالی بهشمار میروند. صورت جریان وجوه نقد نشاندهنده جریان مالی ورودی و خروجی شرکت طی یک بازه زمانی مشخص است. این مولفه معمولا بر فعالیتهای مبتنی بر وجوه نقد تمرکز خواهد داشت. صورت سود و زیان نشاندهنده درآمد، مخارج و سود کسب شده توسط شرکت طی یک بازه زمانی مشخص است. ترازنامه نیز مبین داراییها و بدهیهای شرکت در یک دوره زمانی خاص است.
عوامل کیفی ماهیتی غیرعددی داشته و کیفیت مدیریت مدیران اجرایی، تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ اعتبار برند، فناوریهای بهکارگیری شده توسط شرکت و مجوزها و گواهینامههای کسب شده توسط آنرا مدنظر قرار داده و از دقت کمتری در ارزیابی برخوردار هستند. بنابراین در تحلیل بنیادی با پیشبینی رفتار سهام بر اساس وقایع و رخدادهای واقعی سروکار داریم. به عقیده تحلیلگران بنیادی کلیه تغییرات قیمتی یک سهم لزوما دارای یک علت اقتصادی بنیادین هستند. این گونه از تحلیل در مقایسه با تحلیل تکنیکال بسیار وقتگیرتر بوده و اجرای موثر آن مستلزم گردآوری اطلاعات از منابع مختلف خواهد بود. بنابراین به کمک تحلیل بنیادی میتوان به پرسشهای زیر پاسخ داد: