چرا گاهی اوقات شاخص بورس منفی میشود؟

چرا دولت از رشد بورس میترسد؟
بورسان - سروش بهرامی: تورم افسارگسیخته در کشور طی بیش از یک سال گذشته باعث افزایش قیمت شدید داراییها شده است. وقتی به بازارهای مختلف نگاه میکنیم، تمامی کلاس داراییها با رشد قیمتی سنگینی همراه شدهاند و جاماندگی و کاهش قدرت خرید از مهمترین تبعاتی است که زندگی همه را تحت تاثیر خود قرار داده است.
از ابتدای سال ۱۴۰۰ تا کنون دلار بازدهی ۲۸ درصدی را ثبت کرده و متوسط قیمت هر مترمربع آپارتمان تهران با افزایش ۲۴ درصدی همراه بوده است اما در این میان بازار سرمایه وضعیت متفاوتی را دنبال میکند و به نظر میرسد که این موضوع فارغ از مباحثی که تاکنون مطرح شده، میتواند دلیل مهم دیگری هم داشته باشد.
بحث تورم در اقتصاد یک کشور گاهی اوقات میتواند پیچیده شود و با وجود ابزارهای کلاسیک موجود در دست سیاستگذاران همچون بانک مرکزی آن کشور، تصمیمگیری بسیار سخت است و هر اقدامی میتواند تاثیرات خاص خود را داشته باشد. تورم به طور کلی علاوه بر مباحث نظری، در رفتار افراد نیز بسیار تاثیرگذار است و بروز آن در اقتصاد میتواند شروع یک لوپ تشدید کننده باشد.
در این مقاله قصد داریم درباره یک نظریه اقتصاد رفتاری به نام wealth effect یا اثر ثروت (بهتر است آن را «توهم ثروتمند بودن» بنامیم) بپردازیم و بررسی کنیم که این موضوع چگونه در یک اقتصاد متورم میتواند بر شدت تورم موجود بیفزاید.
اثر ثروت (Wealth effect) چیست؟
کار از جایی شروع میشود که تورم اقتصاد را فرا میگیرد و قیمتها سر به فلک میکشند. در این میان افزایش قیمت داراییهای سرمایهگذاری بیش از هر چیزی خودنمایی میکنند. افزایش قیمتی که صرفا به واسطه تورم رخ داده است نه عوامل بنیادی و این موضوع اصلیترین نکته این موضوع است.
اکنون تورم باعث شده است که قیمت داراییهای افراد مانند مسکن، سهام و یا به طور کلی سبد سرمایهگذاری افزایش یابد و این موضوع باعث میشود که فرد با توجه به رشد قیمت دارایی خود، احساس (توهم) ثروتمندتر شدن کند. این موضوع باعث میشود که فرد از این پس با خیال آسودهتری مصرف کند و کمتر به فکر پسانداز باشد که این موضوع به افزایش تقاضا در بازارها منجر میشود.
نکته اینجاست که این موضوع صرفا از لحاظ روانی اتفاق میافتد و قدرت خرید فردی که درآمد یکسانی با قبل از تورم دارد، کمتر نیز شده است. البته عکس این موضوع نیز صادق است و با تورم منفی تفکر افراد به دلیل کاهش قیمت داراییهایشان به سمت مصرف کمتر میرود.
اثر ثروت چگونه باعث تورم بیشتر میشود؟
زمانی که تورم باعث شده است شما توهم ثروتمندتر شدن داشته باشید، از لحاظ رفتاری تمایل شما برای مصرف بیشتر میشود و این اتفاق در سطح جامعه باعث افزایش تقاضا در بازارها میشود. این اتفاق که در دنیا بیشتر در زمان رشدهای افسارگسیخته مسکن و بازار سهام رخ داده است، با افزایش دوباره تقاضا درحالی که تورم در اقتصاد جولان میدهد، باعث تشدید رشد قیمتها میشود و شرایط را وخیمتر میکند.
مصرف بیشتر درحالی که قدرت خرید کمتر از قبل شده است تنها منجر به فقیرتر شدن افراد آن جامعه میشود و از طرفی نیز تاثیرات بلندمدت آن میتواند شرایط اقتصادی جامعه را شدیدا تحتالشعاع قرار دهد. به همین علت است که دولتها باید سریعا به دنبال راهی برای جلوگیری از این موضوع باشند.
اینجاست که بانکهای مرکزی در سراسر دنیا در زمان تورم با استفاده از ابزارهای موجود که مهمترین آن افزایش نرخ بهره است، شروع به کنترل تورم میکنند که این اقدام باعث جمع شدن نقدینگی از جامعه و تعدیل انتظارات تورمی میشود و میتواند مانع از ایجاد اثر ثروت در ذهن افراد آن جامعه باشد.
حال سوال این است که در ایران برای کنترل این موضوع چه اقداماتی رخ داده است و چرا اقدامات مرسوم در دنیا در اقتصاد کشور ما جوابگو نیست؟
کنترل بورس توسط دولت حقیقت دارد؟
مدتی است که اقتصاد ایران به دلیل وجود تحریمهای سنگین و همچنین تصمیمات اقتصادی نادرست و ناکارآمد دچار تورم سنگینی شده است و افزایش قیمتها طی یک سال گذشته قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داده است. نبود چشمانداز مثبت سیاسی و اقتصادی باعث شده است که همچنان انتظارات تورمی بالا باشد و بازارهای مختلفی از جمله ارز، مسکن، خودرو و. رشد قابل توجهی داشتهاند.
اینجاست که اثر ثروت شروع به کار میکند و میتواند با توهمی که برای عدهای ایجاد میکند باعث تشدید تورم موجود شود. قطعا سیاستگذاران به این موضوع واقف هستند و برای جلوگیری از آن اقداماتی انجام میدهند. همانطور که بالاتر ذکر شد، این موضوع در دنیا بیشتر در زمان رشد قیمت مسکن و بازار سهام که اصلیترین کلاسهای دارایی شناخته شده هستند، ایجاد میشود. قیمت مسکن طی یکسال گذشته در ایران رشد قابل توجهی داشته اما بازار سرمایه تغییر چندانی نکرده است و همین موضوع این فرضیه را ایجاد میکند که شاید بورس تهران توسط دولت کنترل میشود تا مانعی برای ایجاد اثر ثروت و توهم ثروتمندتر شدن در جامعه باشد تا با این کار از ایجاد تقاضای مضاعف در بازارها جلوگیری کند، موضوعی که برخی از اقتصاددانان در نیمه ابتدایی سال ۹۹ و رشد شدید بازار سرمایه به صورت تلویحی به آن اشاره کرده بودند.
اما سوال این است که چرا دولت تنها دست در جیب سهامداران میکند و به سراغ بازارهای دیگری که نقدینگی را بنده سفتهبازی میکنند نمیرود؟
بورس؛ عروسک خیمهشببازی دولت
حقیقت این است که بازار سرمایه تنها بازاری است که دولت بر آن سیطره کامل دارد و به هرشکلی که دوست داشته باشد آن را میچرخاند. بیش از ۸۰ درصد شرکتهای موجود در بورس به طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت تملک دولت هستند و میتوان دولت را بازیگر اصلی بازار سرمایه نامید و همانطور که در سال ۹۹ آن را به اوج رساند، اکنون نزدیک به دو سال است که اجازه رشد معقولی را به آن نمیدهد.
در بازارهای دیگر اما کمی قضیه فرق میکند و دولت یا توانایی کنترل آن را ندارد و یا در رشد قیمتها ذینفع است. برای مثال در بازار ارز به دلیل شرایط سیاسی و اقتصادی موجود، دولت توانایی کنترل قدرتمندی را بر آن ندارد و کمبود دارایی ارزی دولت در کنار تحریمها مانع از کشیده شدن ترمز بازار ارز میشود. در بازار مسکن میتوان به قطع گفت خود دولت و شرکتهای آن بزرگترین متملکین این بازار هستند و رشد قیمت مسکن در وهله اول به خود آنها سود میرساند که بتوانند ارزش داراییهای خود را افزایش دهند و هر زمان که نیاز بود با افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی داراییها خود را از ورشکستگی ترازنامهای نجات دهند.
به هرحال اکنون در دورهای قرار داریم که به دلیل تحریمها و تصمیمات اشتباه مستمر، اقتصاد کشور به روزی افتاده که هرگونه اقدامی در جهت کنترل تورم و ترمیم اقتصاد، تبعات خاص خود را خواهد داشت و گویی ابزارهای معمول دنیا دیگر به کار اقتصاد ایران نمیآیند. در این میان نیز بورس به عنوان مظلومترین بازار به تماشای اتفاقات نشسته و در انتظار رفع ابهاماتی است که چندین سال است چنگ بر گلوی مردم گذاشته است.
حباب منفی در بازار سرمایه
اصلانی گفت: درست است که سهمها روند صعودی نگرفتهاند، اما نزولی شدید هم نیستند. الان بهتر است بگوییم در دو هفته گذشته روند خنثی در تغییرات بازار بورس داشتیم.
به گزارش نبض بورس، یوسف اصلانی، کارشناس بازار سرمایه با اشاره به اتفاقات مهم بورس در روزهای آینده اظهار داشت: مهمترین اتفاقی که میتواند طی چند وقت آینده بیفتد، گزارشهایی است که بعد از آذرماه از سوی شرکتها داده میشود. عمدتاً شرکتها صورتهای مالی ۹ ماهه خود را ارائه میکنند که چون در اکثر شرکتهای بورسی وضعیت سودسازی مناسب بوده است , P/E شرکتها پایین آمده است.
او ادامه داد: این مسئله در گزارشهای ۹ ماهه نمود پیدا خواهد کرد . در عین حال بازار به شدت منتظر نتیجه مذاکرات برجامی است و خیلی از تحلیلگران اعتقاد دارند، در صورتی که نتیجه مذاکرات مثبت باشد، به نفع بورس و شرکتهای بورسی خواهد بود. این دو عامل هنوز بازار را در انتظار نگه داشته است. هرچند گزارشهای مناسبی را از شرکتهای بورسی انتظار داریم.
این کارشناس بازار سرمایه گفت: مشکلی که بازار بورس با آن مواجه است، نداشتن فروشنده قوی است. اما بازار خریدار قوی هم ندارد. علیرغم اینکه وضعیت بنیادی شرکتها مناسب است و گزارشهای خوبی را خواهیم شنید، اما خریدار قوی پشت بازار نیست. این مسئله جنبه روانی دارد و فرافکنیها و بدگوییها در مورد بازار یک مقدار بر سهامداران تاثیر گذاشته، اما این مسئله نیز به تدریج حل میشود.
وی افزود: ما انتظار داریم که در این روزها اصلاح شاخص اتفاق بیفتد. شاید شاخص مقداری پایینتر بیاید اما در نهایت طی یک ماه الی یک ماه و نیم آینده قطعا رشد نسبتاً قابل قبولی در شاخص کل در سهمهای بنیادی و خوب بازار داریم.
بیش از یک سال روند نزولی در بازار
اصلانی با اشاره به بستههای حمایتی بورس دولت تصریح کرد: بیشتر از آنکه فعالان بازار به بستههایی که دولت برای حمایت از بازار داده، توجه داشته باشند، سهامداران روند سودآوری شرکتها را مورد توجه قرار میدهند. باید توجه کرد که اغلب این شرکتها ارزنده است.
وی افزود: بازار گاهی اوقات به عوامل بد بیشتر وزن میدهد. این مسئله بیشتر روند روحی و روانی دارد. الان بیش از یک سال است که در بازار روند نزولی را شاهد هستیم و این مسئله بر نگاه تحلیلگران اثرگذاشته است و حتی ممکن است صعودهای بازار را باور نکنند. اما با کوچکترین ورود پولی انتظار داریم روند صعودی بازگردد.
این کارشناس بازار سرمایه خاطرنشان کرد: البته انتظار نداریم که شاخص کل پیک قبلی را بزند، اما لااقل در محدودهای میتواند بالا بیاید. البته باید توجه کرد که هر اتفاقی بیفتد و وضعیت فعلی بازار نیست. در حال حاضر شاخص کل بورس واقعی نیست و شاخص فعلی دارای حباب است. با توجه به شرایطی بنیادی شرکتها میتوان این مسئله را تشخیص داد.
وی افزود زود: در حال حاضر بازار سرمایه دچار حباب منفی است. برخلاف بخشهای دیگر مثل مسکن کاملا قابل لمس است که خرید مسکن از حد توان خرید مردم خارج است. اما بازار سرمایه قطعاً حباب منفی دارد. قطعاً این بازار این طور نمیماند.
وی تصریح کرد: کم کم عددها بزرگ میشود. ۱۳ هزار واحدی که روز سهشنبه بازار سرمایه دچار افت شد، نشان میدهد که عددها بزرگ است. ولی درست است که سهمها روند صعودی نگرفتهاند، اما نزولی شدید هم نیستند. الان بهتر است بگوییم در دو هفته گذشته روند خنثی در تغییرات بازار بورس داشتیم. شاخص کل نه خیلی پایین آمده و نه خیلیل بالا رفته است. به نظر من یک کف سازی در این محدودهها اتفاق میافتد.
اصلانی در پایان تاکید کرد: اینکه دقیقا بگوییم طی هفته آینده بازار میتواند روند صعودی خود را به دست آورد، بسیار سخت است. چرا که بازار فروشنده و خریدار ندارد. ممکن است این روند فردا یا چند روز کاری دیگر تغییر کند، اما آنچه دقیق میتوان اذعان داشت ارزندگی وضعیت است.
سهام بنیادی چیست؟ تفاوت سهم های بنیادی و غیربنیادی
سهامداران بورس همواره به دنبال سرمایهگذاری در سهمهای پر سود هستند و در این راه از روشهای مختلفی مثل تحلیل بنیادی ، تحلیل تکنیکال ، فیلترنویسی و… استفاده میکنند. یکی از اصطلاحاتی که معمولا توسط این افراد به کار برده میشود «سهام بنیادی» است اما عبارت سهام بنیادی چه مفهومی دارد؟ تفاوت سهم های بنیادی و غیربنیادی چیست و کدام یک بهتر است؟ در ادامه این مقاله به موضوع سهمهای بنیادی، چگونگی شناسایی آنها، فاکتورهای اصلی تشخیص سهام بنیادی و غیربنیادی خواهیم پرداخت.
سهام بنیادی چیست؟
در یک تعریف ساده، سهام بنیادی سهامی است که پس از بررسی توسط تحلیلگران روش بنیادی، ارزش ذاتی خوبی برای آن تشخیص داده میشود. به عبارت دیگر ما در روش تحلیل بنیادی روی کشف ارزش ذاتی سهم تمرکز میکنیم. هدف ما کشف حداقل و حداکثر قیمت برای انجام معاملات روزانه نیست، بلکه در تحلیل بنیادی به دنبال سهمی هستیم که پشتوانه قوی داشته باشد تا بتوانیم برای مدت طولانی سهامدار آن باشیم. بنابراین به سهمهایی که از این ارزش برخوردار باشند، سهام بنیادی میگوییم.
سهمهای بنیادی غالبا با چشماندازی بلندمدت مورد بررسی قرار میگیرند. این سهام در آینده در روندی رو به رشد قرار خواهند گرفت، فراز و فرودهای بیش از حد را تجربه نمیکنند، بلکه به صورت منطقی (مثلا زمان اصلاح بازار) دچار نوسان میشوند. اگرچه همواره سودده هستند اما سوددهی سهمهای بنیادی معمولا به شکلی نیست که توجه نوسانگیران را به خود جلب کند.
همان طور که متوجه شدهاید این ویژگیها تا حد زیادی به شرایط شرکت بورسی مربوط به سهم بستگی دارد. صورت وضعیتهای مالی شرکت، نحوه مدیریت، گزارشاتی که در سایت کدال ارائه میشود و… میتواند وضعیت شرکت را به خوبی به نمایش بگذارد. تحلیلگران بنیادی با استفاده از این اطلاعات، همچنین با در نظر گرفتن سرمایهگذاریهای شرکت و جایگاه رقابتی وی، به تصمیمگیری درباره این که سهام بنیادی است یا خیر، میپردازند.
تفاوت سهم های بنیادی و غیربنیادی چیست؟
برای اینکه بدانیم تفاوت سهمهای بنیادی و غیر بنیادی چیست، ابتدا باید این نکته برایمان روشن شود که ما در این بررسی به خوب یا بد سهم اشاره نمیکنیم! وقتی میگوییم سهمی غیر بنیادی است، یعنی برای سرمایهگذاری با استراتژی بلندمدت پیشنهاد نمیشود. اما ممکن است همین سهم در تحلیل تکنیکال با ارزش شمرده شود و گزینه خوبی برای سهامداران با استراتژی کوتاهمدت به حساب بیاید.
به عبارتی در تحلیل بنیادی ما ارزش ذاتی سهم را تخمین میزنیم ولی از توانایی تشخیص حداقل و حداکثر قیمت برخوردار نیستیم. در مقابل تحلیل تکنیکال قرار دارد که در آن به راحتی میتوان به کشف قیمت پرداخت، اما ارزش ذاتی سهم قابل تشخیص نخواهد بود.
برای بررسی تفاوت سهمهای بنیادی و غیربنیادی، چند فاکتور اصلی و چند فاکتور فرعی وجود دارد که در ادامه به بررسی این فاکتورها خواهیم پرداخت.
راه های تشخیص سهام بنیادی چیست؟
- مقدار EPS سهم
- نسبت P/E هر سهم
- میزان نقدشوندگی سهام
- روند افزیشی سود خالص شرکت
مقدار EPS سهم های بنیادی
EPS در بورس مخفف عبارت Earnings per Share است و برای تمام سهامهای بورسی با یک فرمول از پیش تعیین شده محاسبه میشود.
تعداد کل سهام / میزان سود عملیاتی پس از کسر مالیات = EPS
مقدار EPS در حقیقیت میزان سودی است که شرکت در یک بازه زمانی مشخص برای هر سهم فراهم آورده است، بنابراین بالا بودن رقم EPS نشاندهنده سودآوری شرکت برای سهامداران خواهد بود. همانطور که در قبل ذکر شد در بررسی سهمهای بنیادی، فاکتورهای مالی جایگاه ویژهای دارند. ما با استفاده از EPS سهم، میزان ریسکی که به سرمایهگذاریمان تحمیل میشود، میزان سودآوری و قیمت سهام در آینده را تخمین میزنیم. پس اولین تفاوت بین سهمهای بنیادی و غیربنیادی در میزان سودی است که در بازه زمانی (مثلا یک ساله) برای هر سهم فراهم کردهاند.
نسبت P/E سهم های بنیادی
نسبت P/E که در فارسی به آن نسبت قیمت بر درآمد میگوییم، از دیگر فاکتورهای اصلی در تشخیص سهام بنیادی است. در این نسبت P همان قیمتی است که سهم را در آن خریداری کردهایم و E به درآمد یا EPS اشاره دارد. دقت کنید منظور از درآمد، قیمتی نیست که سهام را در آن به فروش میرسانیم. بلکه منظور سودی است که شرکت برای سهام در طول سال مالی فراهم میکند. پس اگر ما سهمی را ۵۰۰ تومان خریده باشیم و EPS اعلام شده توسط شرکت ۲۰ درصد باشد، P برابر با ۵۰۰ و E برابر با ۱۰۰ خواهد بود و طبق فرمول زیر، نسبت قیمت بر درآمد این سهم ۵ است.
درآمد / قیمت سهم = نسبت قیمت بر درآمد
تفاوت سهمهای بنیادی و غیر بنیادی در نسبت P/Eاز آنجایی قابل تشخیص است که وقنی سهمی به حداکثر میزان رشد خود در بازار بورس میسد، سود آن تثبیت شده است و نسبت P/E آن تعدیل میشود. چنانچه نسبت قیمت بر درآمد بیش از حد بالا باشد، ریسک سهم بیشتر است که موضوعی مهم برای سرمایهگذاری بلندمدت محسوب میشود. همچنین در صورت منفی بودن، تمایل بازار برای فروش آن کم میشود و به عبارتی نقدشوندگی که از دیگر فاکتورهای تشخیص سهم بنیادی است کاهش مییابد.
ما زمانی که تصمیم به خرید سهمی میگیریم، قطعا به قیمت آن توجه میکنیم. حال با کمک نسب P/E میتوان متوجه شد که قیمت سهام در بازار چند برابر سود نقدی است که شرکت به هر سهم اختصاص داده است. حال آیا قیمت سهم در بازار به سود نقدی آن میارزد یا خیر؟ پاسخ به این سوال، یکی از موارد مشخصکننده بنیادی یا غیر بنیادی بودن سهم تلقی میشود.
میزان نقدشوندگی سهام بنیادی
بالا بودن میزان نقدشوندگی سهام بنیادی، از دیگر تفاوتهای سهمهای بنیادی و غیربنیادی است. یکی از دلایل محبوبیت بازار بورس نسبت به سایر بازارهای موازی مانند ملک، زمین و…، بالا بودن میزان نقدشوندگی آن است. همه سرمایهگذاران چه با استراتژی بلندمدت و چه کوتاهمدت، میزان نقدشوندگی سهم را از المانهای مهم سرمایهگذاری میدانند. شاید تصور کنید که سهامدار با استراتژی بلندمدت اهمیت کمتری برای نقدشوندگی قائل است، چرا که تصمیم به فروش سهم ندارد اما در حقیقیت موضوع فروش سهم نیست.
ما برای تشخیص سهام بنیادی، به فاکتورهای مالی شرکت، سرمایهگذاریها و نحوه مدیریت سرمایه و… توجه میکنیم. بنابراین اگر شرکت در وضیعیت خوبی به سر ببرد، نقدشوندگی آن باید بالا باشد. به عبارت دیگر ما در تشخیص سهام بنیادی، میزان نقدشوندگی را فاکتوری برای بررسی اوضاع داخلی آن به حساب میآوریم و تمرکزمان صرفا روی فروش نیست. چنان چه سهمهای غیر بنیادی از نقدشوندگی کمتری برخوردار هستند. در بررسی تفاوت سهمهای بنیادی و غیربنیادی، موضوع نقدشوندگی یکی از آسانترین و در عین حال مهمترین فاکتورهایی است که باید مورد بررسی قرار دهیم.
روند افزایشی سود خالص شرکت در سهام بنیادی
سود خالص شرکت از مهمترین موارد برای تشخیص سهام بنیادی به شمار میآید. روند افزایشی سود خالص شرکت در سهام بنیادی به وضوح قابل مشاهده است. البته دقت کنید که ما اینجا از عبارت «سود خالص» استفاده کردهایم. سود خالص عددی است که با کسر هزینههای شرکت، مالیات و … بدست میآید و با «سود ناخالص» متفاوت است. سود ناخالص معمولا مثبت است اما سود خالص گاهی اوقات منفی میشود که به آن «زیان خالص» میگوییم.
یکی دیگر از تفاوت سهمهای بنیادی و غیر بنیادی هم در میزان سود یا زیان خالص است. سود خالص شرکت در سهمهای بنیادی همواره روند افزیشی دارد. ممکن است این روند آهسته طی شود که با توجه به نوع صنعتی که شرکت در آن فعالیت میکند، کُند شدن روند میتواند منطقی باشد. اما در سهمهای غیر بنیادی، سود خالص روند افزایشی ندارد یا در روند آن نوسانهای غیر منطقی مشاهده میشود.
فاکتورهای فرعی تشخیص سهم های بنیادی
- میزان تاثیر در شاخص کل
- نسبت داراییهای شرکت به بدهیهای آن
- برنامههای آتی شرکت، شامل قراردادها، گسترش مجموعه و…
- تغییر روند پلکانی از زیانده به سمت ثبات و در نهایت رسیدن به سوددهی
- روند افزایشی نرخ فروش محصولات، خدمات و…
یکی دیگر از تفاوت سهمهای بنیادی و غیر بنیادی هم در میزان سود یا زیان خالص است. سود خالص شرکت در سهمهای بنیادیاگرچه موارد زیادی را در فاکتورهای فرعی تشخیص سهمهای بنیادی میتوان در نظر گرفت. اما در مجموع سهمهای بنیادی تاثیر زیادی در شاخص کل دارند. چند برابر بودن دارایی شرکت نسبت به بدهیهای وی، از بنیاد قوی سهام آن حکایت میکند. وقتی شرکتی در وضعیت خوبی قرار دارد، یعنی برای مدت زیادی با برنامه پیش رفته است و این برنامهریزی برای آینده هم انجام میشود که قوی شدن بنیاد سهم را در پی دارد.
گاهی ما سهمی را غیر بنیادی میدانیم، چراکه این سهم برای مدتی زیانده بوده است. اما دقت کنید که تغییر وضعیت از زیانده به سمت ثبات نسبی و سپس رسیدن به سوددهی و قرار گرفتن در روند افزایشی، مسیری است که سهمهای بنیادی طی میکنند. در نهایت اگر شرکتی نتواند درخواست برای آنچه را که ارائه میدهد، بیشتر کند؛ پس از مدتی در مسیر نزول قرار میگیرد و سهام آن غیر بنیادی به حساب خواهد آمد. پس بیشتر شدن فروش از دیگر فاکتورهای فرعی شناسایی سهام بنیادی است.
سهام بنیادی بهتر است یا سهام غیربنیادی؟
با توجه به مواردی که در قبل ذکر شد، احتمالا به این نتیجه رسیدهاید که سهام بنیادی بهترین گزینه برای سرمایهگذاری است و با توجه به وضعیت خوب این شرکتها، رسیدن به سودهی در سهام آنها حتمی است. اما از طرفی بسیاری از سرمایهگذاران بورسی از نوسان قیمت سهام بهره میبرند و به عبارتی سهام بنیادی که افزایش و کاهش ناگهانی قیمت در آن اتفاق نمیافتد، سود چندانی برایشان در پی نخواهد داشت. پس چگونه باید متوجه شویم که سهام بنیادی بهتر است یا سهام غیر بنیادی؟
برای پاسخ به این سوال شما باید چند موضوع را مد نظر قرار دهید. مثلا نحوه فعالیت در بازار بورس، برای سرمایهگذارانی که به صورت روزانه در بازار به فعالیت میپردازند، خرید و فروش سهام غیر بنیادی میتواند سود خوبی در بر داشته باشد. کافی است که سرمایهگذار روش تحلیل تکنیکال را بیاموزد. سپس با استفاده از آن، پایینترین قیمت برای ورود به سهم و بالاترین قیمت برای خروج از آن را کشف خواهد کرد و در نهایت از معاملات سهام غیر بنیادی به سود خوبی میرسد. بدیهی است که این روش ریسک بالایی دارد بنابراین برای افراد با میزان ریسکپذیری بالا گزینه خوبی خواهد بود.
سرمایهگذاری در سهام بنیادی، به معنای تحقیق کامل درباره وضعیت شرکت و بررسی بنیاد و پشتوانه آن است. سرمایهگذاران با استراتژی بلندمدت، ریسکپذیری کمتر و احتمالا با دارایی بیشتر، معمولا سهمهای بنیادی را انتخاب میکنند. البته بارها مشاهده شده است که سهامداران چندین سهم بنیادی و غیر بنیادی را در سبد سهام خود قرار میدهند و با در نظر گرفتن هر دو استراتژی بلندمدت و کوتاهمدت به مدیریت آن میپردازند. در نظر داشته باشید که برای انجام چنین کاری، برخورداری از دانش بورسی اهمیت بالایی دارد.
سخن آخر
طی این مقاله ما تفاوت سهمهای بنیادی و غیربنیادی و نحوه سودهی هر کدام را به خوبی دریافتیم. در ادامه تصمیمگیری برای ورود به هر کدام از این سهام به استراتژی فرد سرمایهگذار بستگی دارد. در نظر داشته باشید که سرمایهگذاری چه در سهام بنیادی و چه در سهام غیر بنیادی میتواند سودده باشد، مشروط بر این که سرمایهگذار دانش بورسی خود را ارتقا دهد و بتواند با استراتژی که در پی گرفته است، تصمیمات خود در بازار بورس را مدیریت کند.
شاخص ترس و طمع در بازار کریپتو چیست
آیا میدانید شاخص ترس و طمع چیست و چطور باید آن را مدیریت کرد؟ از آنجایی که انسان موجودی دارای احساس است، این فاکتور می تواند تاثیر بسزایی در رفتار معامله گرانِ بازارهای مالی از جمله بازارِ ارزهای دیجیتال داشته باشد. قصد داریم در این مقاله به این بپردازیم که شاخص ترس و طمع چیست و به صورت کلی شما را با شاخصی به نام Fear and Greed index یا همان شاخص ترس و طمع آشنا کنیم، این شاخص به بررسی احساسات معامله گران به صورت کمی می پردازد. همینطور به بررسی کاربرد، نحوه عملکرد و مزایا و معایب این شاخص در ترید رمزارزها خواهیم پرداخت.
شاخص ترس و طمع چیست؟
برای داشتن دید بهتر نسبت به روند فعلی و پیش بینی دقیق تر احتمالات پیش رو باید شاخصهایی وجود داشته باشند که با جمع آوری دادههای اولیه و وضعیت معاملهگران، احساسات حاکم بر بازار را ارزیابی کرده و در اختیار معامله گران قرار دهند. از جمله مهم ترین این شاخص ها میتوان به شاخص ترس و طمع یا Fear and Greed اشاره کرد. این شاخص اولین بار توسط CNNMoney معرفی شد و به ارزیابی ترس و طمع به عنوان دو مورد از اصلیترین و پایه ای ترین احساسات بازار پرداخت.
در صورتی که تمایل دارید در ارزهای دیجیتال مثل بیت کوین ، اتریوم و … سرمایه گذاری امن کنید و از امتیاز ۱۰ درصد تخفیف کارمزد در معاملات رمزارزها بهره مند شوید، میتوانید از طریق لینک زیر اقدام به ثبت نام نمایید؛
در بازارهای مالی همیشه همه تصمیمات بر اساس تحلیل تکنیکال و بنیادی گرفته نمی شود، در خیلی موارد احساسات به منطق تریدرها غلبه می کند. یعنی در خیلی موارد مشاهده میشود که بازار شکل صعودی به خود گرفته اما از لحاظ تکنیکال و فاندامنتال توجیهی برای خرید وجود ندارد و بالعکس در مواردی بدون هیچ توجیه منطقی بازار شروع به ریزش می کند. شاخص ترس و طمع در واقع ارزندگی رمزارز را مورد بررسی قرار می دهد.
ترس شدید می تواند باعث شود قیمت ارز انتخابی از ارزش ذاتی آن کمتر شود و طمع زیاد هم قیمت را فراتر از ارزش واقعیِ آن میبرد؛ یعنی می تواند حباب مثبت و منفی ایجاد کند. این شاخص شامل اعدادی از صفر تا صد میشود. هر قدر به صفر نزدیک تر شود نشان دهنده ترس زیاد و در مقابل هرچقدر به صد نزدیک شود طمع زیاد را نشان میدهد.
ترس شدید می تواند یک فرصت خرید ایجاد کند و طمع شدید یعنی هنگامی که معامله گران بیش از حد حریص میشوند، میتواند نشان از یک اصلاح قیمتی باشد. در ادامه به توضیح بیشتری در این موارد خواهیم پرداخت. تا به اینجا تا حدودی فهمیدیم که شاخص ترس و طمع چیست و در ادامه قصد داریم کمی جزئی تر به شاخص ترس و طمع بازار کریپتو بپردازیم؛
FOMO چیست؟
اکثر مردم وقتی بازار رشد می کند دچار فومو یا Fear of missing out میشوند. فومو در واقع ترس از دست دادن فرصت سرمایه گذاری است. این ترس از دست دادن باعث میشود که معامله گران بدون در نظر گرفتن تحلیل ها، دچار طمع شده و خرید انجام بدهند در اینصورت شاخص ترس و طمع به ۱۰۰ نزدیک میشود.
نحوه عملکرد شاخص ترس و طمع
همانطور که گفته شد، هنگامی که شاخص در یک روند نزولی قرار دارد احساس ترس از ریزش قیمت، در معامله گران افزایش میابد بنابراین افراد تصمیم به خارج کردن سرمایه خود می گیرند یا با محافظه کاری بیشتری ترید خواهند کرد و این موضوع کاهش سرمایه موجود در بازار را سبب میشود؛ در نتیجه ریزش قیمت ادامه دار خواهد شد و شاخص به سمت ترس شدید تمایل پیدا میکند.
در جهت مخالف هنگامی که بازار یک روندی صعودی را در پیش بگیرد ترس معامله گران کاهش یافته بنابراین ریسک پذیری آن ها افزایش میابد. وقتی ریسک پذیری بالا رود سرمایه بیشتری به بازار وارد میشود و افزایش قیمت ادامه خواهد یافت. در نتیجه این واکنش، شاخص به سمت طمع حرکت میکند.
پارامترهای مختلفی برای بررسی این موارد وجود دارد ولی بررسی آن ها پروسه ای زمانبر میباشد. بنابراین شاخص ترس و طمع این فاکتورها را بررسی کرده و نتیجه کلی را به صورت اعدادی از صفر تا صد نمایش میدهد. این فاکتورها هرکدام دارای وزن های متفاوتی هستند که به صورت درصدی در مقابل هریک ذکر شده است. منظور از وزن، میزان اثرگذاری آن عامل روی شاخص Fear and Greed index می باشد.
- نوسانات (Volatility) : در اولین فاکتور که دارای وزن ۲۵ درصدی است نوسانات فعلی و حداکثری مورد بررسی قرار می گیرد. چون افزایش غیرمعمول نوسانات، نشان از بازاری پر از ترس میدهد بنابراین قیمت بیت کوین را با مقادیر میانگین مربوط به معاملات در ۳۰ و ۹۰ روز گذشته مقایسه می کنند تا متوجه روند بروز نوسانات شوند.
- حجم معاملات (Market Momentum/Volume) : این عامل هم دارای وزن ۲۵ درصدی است و در آن اندازهی حجم و قدرت بازار فعلی در مقایسه با آخرین مقادیر میانگینهای ۳۰ و ۹۰ روزه مورد بررسی قرار میگیرد. به طور مثال هرگاه شاهد حجم بالای خرید در بازار صعودی در تایم فریم روزانه باشیم، نشاندهنده طمع و حریص بودن بازار می باشد.
- رسانه های اجتماعی (Social Media) : این فاکتور دارای وزن ۱۵% می باشد. در حال حاضر تجزیه و تحلیل احساسات و سِنتیمنت بازار بر روی اپلیکیشن Reddit هنوز به نتیجه نرسیده و در حال آزمایش برخی کلمات کلیدی مرتبط با بازار در الگوریتم پردازش متن هستند اما تجزیه و تحلیل بر روی توییتر در حال اجرا است. به اینصورت که پست های هشتگ های مختلف برای هر کوین شمارش و بررسی می شود. سرعت و تعداد بازخورد ها در یک بازه زمانی مشخص برای هر کوین از عوامل اثرگذار بر روی این فاکتور هستند. نرخ تعامل بالا و غیرمعمول که باعث افزایش علاقه عمومی به یک کوین می شود در نهایت منجر به رفتارهای حریصانه دربازار خواهد شد. مثال ملموس اثرگذاری این شاخص، توییت های چرا گاهی اوقات شاخص بورس منفی میشود؟ اخیر ایلان ماسک است.
- نظرسنجی ها (Surveys) : دارای تاثیرگذاری ۱۵ درصدی است و اخیراً این عامل دیگر مورد بررسی قرار نمی گیرد.
- تسلط (Dominance) : دارای وزن ۱۰ درصدی است و بیانگر تسلط ارزش بازار یک کوین و سهم آن از کل بازار است. افزایش تسلط بیت کوین به عنوان لیدر و کوینی که اعتماد کلّی به آن بیشتر است، نشاندهنده ترس در کلیت بازار بوده و سرمایه گذاری رو آلت کوین ها کاهش میابد.
- روندها (Trends) : با اثرگذاری ۱۰ درصدی آخرین فاکتور تعیین کننده میزان شاخص ترس و طمع می باشد. ابتدا داده های Google Trend برای جست و جوهای مختلف مربوط به بیت کوین جمع آوری شده و سپس با بررسی اعداد مربوط به آن ها به ویژه تغییر در حجم جست و جو می توان اطلاعات خوبی به دست آورد و تاثیر آن را بر روی شاخص ترس و طمع متوجه شد.
هرقدر عبارت های جست و جو شدهی منفی درباره بیت کوین و سایر کوین ها افزایش یابد می توانیم نتیجه بگیریم که ممکن است ترس در بازار زیاد شده باشد و بالعکس.
نحوه استفاده از شاخص ترس و طمع
از شاخص ترس و طمع در دوجهت می توان استفاده کرد که به شرح زیر می باشند :
- تریدرها میتوانند با دقت در شاخص ترس و طمع، بر احساسات خود غلبه کرده و هوشیاری لازم را به دست آورند. مثلاً وقتی شاخص به صد نزدیک می شود بر حس طمع خود فائق آمده و عکس آن عمل کنند. یعنی به جای اینکه به طمع قیمت بالاتر پوزیشن خود را خود را بزرگتر کنند، به منظور مدیریت ریسک اقدام به فروش کنند یا سایز پوزیشن خود را کوچکتر کنند.
- بالعکس هنگامی که شاخص به صفر نزدیک می شود، بهترین فرصت برای خرید رمز ارز است. به بیان دیگر با در نظر گرفتن شاخص Fear and Greed، بترسید هنگامی که دیگران طمع کرده اند و طمع کنید هنگامی که دیگران ترسیده اند. همچنین تریدرها می توانند بعد از بررسی ارزهای مدنظرشان از لحاظ تکنیکالی و بنیادی پیش از اقدام به خرید یا فروش شاخص ترس و طمع را در نظر بگیرند. به این معنی که این شاخص می تواند تاییدی بر تحلیل آن ها باشد.
مزایا و معایب شاخص ترس و طمع
در حالیکه بسیاری از کارشناسان حوزه بازارهای مالی نسبت کاربردی بودن Fear and Greed index توافق نظر دارند اما برخی از منتقدین آن بر این باورند که فارغ از توجه به این شاخص، استراتژی خرید و نگهداری رمز ارز، بهترین روش برای کسب سود است.
در ذیل به بررسی چند مورد از مزایای این شاخص پرداخته ایم :
- این شاخص میتواند در جهت تایید تحلیل تکنیکال یا عکس آن عمل کند. همچنین می تواند زمان سرمایه گذاری های بلندمدتی مبتنی بر تحلیل فاندامنتال را تنظیم کند.
- توجه به شاخص ترس و طمع میتواند به تشخیص زمان ورود و خروج مناسب از بازار بسیار کمک کننده باشد.
- زمانی که این شاخص نشان می دهد اغلب تریدرها در حال اخذ تصمیمات غیرمنطقی و احساسی هستند، میتواند با آگاه کردن معامله گران نسبت به احساسات بازار آن ها را در گرفتن تصمیمات منطقی یاری رساند.
علاوه بر مزایای ذکر شده در بالا به تبیین چند مورد از معایب آن می پردازیم :
- این شاخص، قادر به پیش بینی تحرکات اصلی بازار نیست.
- برای داشتن معاملات پرسود تنها بررسی این شاخص به تنهایی نمی تواند مفید باشد، چرا که گاهی اوقات در حالیکه نمودار حداکثر ترس را نشان میدهد و براساس آن، صعود پیش بینی می شود؛ بازار تنها فرصت خرید کوتاه مدتی می دهد در حالی که ممکن است این تنها نشانه شروع یک بازار نزولی یا Bearish باشد. عکس این مثال برای حداکثر طمع نیز صادق است، در نتیجه حتماً باید این شاخص را همراه با فاکتورهای دیگری مورد بررسی قرار داد.
- برای پیش بینی روند بازار اگر بررسی و نتیجه گیری براساس علائم اقتصادی باشد نسبت به بررسی اندیکاتورهای احساسات بازار می توان به نتایج دقیق تری دست یافت.
- طبق تجربه ثابت شده که خرید و نگهداری بلند مدت ارزها سودآوری بیشتری خواهد داشت اما شاخص ترس و طمع تشویق به نگهداری طولانی مدت نمی کند و کسی که براساس این شاخص ترید می کند مجبور به خرید و فروش های دائمی است.
جمع بندی و کلام پایانی
در این مقاله شما را با یکی از مهم ترین ابزارهای تاثیرگذار بر معاملات ارزهای دیجیتال آشنا کردیم و گفتیم که نقش احساسات بر ترید معامله گران بازارهای مالی غیرقابل انکار است. احساس ترس و طمع دو مورد از مهم ترین احساساتی هستند که می چرا گاهی اوقات شاخص بورس منفی میشود؟ توانند محرک رشد یا سرکوب بازار باشند. بنابراین شناخت این احساسات نقش پررنگی در اخذ تصمیمات درست و به موقع دارد.
لذا از این شاخص در دو جهتِ کنترل احساسات و گرفتن تاییدیه بر روی تحلیل ها استفاده می شود. همچنین به این نکته اشاره کردیم که هنگامی که شاخص ترس و طمع بیانگر ترس زیاد بود، بدین معنی است که مردم در حال فروش هستند و موقعیت چرا گاهی اوقات شاخص بورس منفی میشود؟ مناسبی برای خرید یا افزایش سایز پوزیشن فراهم آمده است و هرگاه شاخص، طمع شدید را نشان داد یعنی معاملات در جهت خرید است و موقعیت مناسب فروش یا کاهش اندازه پوزیشن می باشد.
در انتها ذکر این نکته خالی از لطف نیست که هرگز یک دیتا برای تصمیم گیری چه در جهت فروش چه در جهت خرید کافی نیست. به بیان دیگر نمی توان تنها با بررسی شاخص ترس و طمع اقدام به معامله کرد، این شاخص تنها یک پارامتر از میان ده ها پارامتر دیگر است که ما را در گرفتن اخذ تصمیم درست و به موقع یاری میکند. قطعا تصمیمات درست هنگامی گرفته می شوند که ما علاوه بر در نظر گرفتن تحلیل های تکنیکال و فاندامنتال، سنتیمنت و احساسات بازار را در تحلیل های خود لحاظ کنیم.
همان طور که در ابتدای مطلب قول دادیم، به این پرداختیم که شاخص ترس و طمع چیست و اجزای آن کدام است.
اگر می خواهید نکات مهم در ترید ارز دیجیتال برای ایرانیان را یاد بگیرید، این مطلب بهترین راهنمایی را به شما ارائه می دهد.
اگر در مورد شاخص ترس و طمع بازار کریپتو سوال یا ابهامی دارید، در بخش دیدگاه ها برای ما بنویسید تا در کمترین زمان پاسخ شما را بدهیم.
فاندینگ ریت چیست و چرا در بازار رمزارزها اهمیت دارد؟
آیا تاکنون در بازار ارزهای دیجیتال وارد معامله فیوچرز شدهاید؟ معاملات آتی یا فیوچرز (Futures) یکی از انواع بسترهای معاملات در بازار رمز ارزهاست. معمولاً معاملهگران حرفهای به سراغ باز کردن پوزیشنهای خرید (Long) یا فروش (Short) در بازار معاملات فیوچرز میروند. این بازار اصطلاحات فنی مخصوصی دارد که حتماً باید از آنها آگاهی کافی داشته باشید. یکی از مفاهیم کلیدی در بازار فیوچرز، فاندینگ ریت (Funding Rate) یا نرخ سرمایه است. در این مقاله قصد داریم نقش فاندینگ ریت را در بازار فیوچرز بررسی کنیم. تا پایان، همراه ما باشید.
تفاوت قراردادهای فیوچرز سنتی و دائمی چیست؟
قبل از پرداختن به مفهوم فاندینگ ریت، لازم است به این نکته اشاره کنیم که این عبارت چگونه وارد ادبیات بازارهای مالی شد. بهطور کلی، دو نوع قرارداد آتی به نامهای فیوچرز سنتی (Traditional Futures) و فیوچرز دائمی (Perpetual Futures) در بازارهای مالی وجود دارد.
ویژگی اصلی قراردادهای فیوچرز سنتی این است که تاریخ انقضا دارند. به محض سررسید تاریخ انقضای قراردادها، فرایند تسویه حساب بهطور خودکار به جریان میافتد. در این حالت، قیمت قرارداد به سمت قیمت لحظهای رمزارزها همگرا میشود و عملیات بسته شدن پوزیشنهای باز اجرایی میشود؛ البته، مدت اعتبار این قراردادها بسته به توافق طرفین، ماهانه، فصلی یا حتی سالانه تعیین میشود.
قراردادهای آتی دائمی نیز در صرافیهای مشتقات رمزنگاری بهصورت گسترده عرضه میشوند. مکانیزم اجرایی این قراردادها با قراردادهای فیوچرز سنتی تفاوتی اساسی دارد. قراردادهای فیوچرز دائمی به تعیین تاریخ انقضا نیازی ندارند. بر این اساس، معاملهگران میتوانند یک پوزیشن معاملاتی را بدون محدودیت، برای همیشه باز نگه دارند. این رویه سبب شده است تا معاملات آتی دائمی تقریباً شبیه به بازار نقدی یا همان اسپات (Spot) شوند.
قراردادهای دائمی تاریخ انقضا ندارند؛ بنابراین، سؤالی که مطرح میشود این است که قیمت قراردادها و قیمتهای لحظهای رمزارزها چگونه همگرا میشوند. بر اساس چه مکانیزمی کاربران مبلغی را بهازای پوزیشنهای معاملاتی باز دریافت یا پرداخت میکنند؟ اینجاست که پای مفهومی به نام فاندینگ ریت به میان میآید.
بیشتر بخوانید: آموزش فیوچرز کوکوین
فاندینگ ریت چیست؟ (چرا گاهی اوقات شاخص بورس منفی میشود؟ Funding Rate)
تا اینجا متوجه شدیم که فاندینگ ریت برای قراردادهای آتی دائمی به کار میرود. به زبان ساده، نرخ سرمایه شاخصی است که مشخص میکند معاملهگران در بازههای زمانی مشخص به نسبت پوزیشنهای معاملاتی باز چه مبالغی را دریافت یا پرداخت میکنند. شاخص Funding Rate بر اساس اختلاف قیمت ارزهای دیجیتال، در دو بازار فیوچرز و نقدی محاسبه میشود؛ بنابراین، گاهی اوقات این شاخص دارای مقدار مثبت و در مواقعی نیز منفی خواهد بود.
مهمترین کاربرد فاندینگ ریت این است که از ایجاد واگرایی بین قیمت ارزهای دیجیتال در دو بازار مذکور جلوگیری میکند. صرافیهای ارائهدهنده قراردادهای آتی دائمی، شاخص نرخ سرمایه را روزانه محاسبه و آپدیت میکنند. برای مثال، در صرافی بایننس این شاخص برای هر رمز ارز مانند بیتکوین، هشت ساعت یکبار محاسبه میشود.
عوامل تعیینکننده فاندینگ ریت چیست؟
فاندینگ ریت بر اساس دو مؤلفه اصلی تعیین میشود که عبارتاند از:
- نرخ بهره (interest rate)
- حق بیمه (premium)
نرخ بهره را صرافی ارائهدهنده معاملات قرارداد آتی دائمی تعیین میکند. برای مثال، این نرخ در صرافی بایننس روزانه برابر با 0/03 درصد تعیین میشود. با توجه به اینکه در طول یک روز، سه بار عملیات محاسبه نرخ سرمایه صورت میگیرد، در هر مرتبه، نرخ بهره برابر با 0/01 درصد در نظر گرفته میشود. البته، باید توجه کنید که برای برخی از قراردادها مانند BNBUSDT و BNBBUSD استثنا قائل میشوند و نرخ بهره صفر در نظر گرفته میشود.
حق بیمه شاخص دیگری است که با توجه به تفاوت قیمت قراردادهای دائمی و Market Price تعیین میشود. در شرایطی که نوسانات قیمت ارزهای دیجیتال در بازار افزایش پیدا میکند، فاصله قیمت قراردادهای آتی و بازار اسپات زیاد میشود. در این حالت معمولاً حق بیمه افزایش پیدا میکند.
نکته مهم دیگر این است که نرخهای سرمایه کاملاً به صورت همتابههمتا تعیین میشوند؛ یعنی صرافیها هیچگونه دخالتی در پرداختها و دریافتهای این قراردادها ایفا نمیکنند و کاربران، مستقیم با هم در ارتباط هستند.
مفهوم فاندینگ ریت مثبت و منفی چیست؟
اشاره کردیم که نرخ سرمایه میتواند مثبت یا منفی باشد؛ اما سؤال اساسی این است که مفهوم مثبت یا منفی بودن فاندینگ ریت چیست.
1. فاندینگ ریت مثبت
وقتی نرخ سرمایه مقداری مثبت است، نشان میدهد که قیمت قرارداد فیوچرز دائمی بیشتر از قیمت بازار اسپات است. در این حالت، افرادی که پوزیشن معاملاتی لانگ دارند، باید مبلغی متناسب با فاندینگ ریت به کاربران با پوزیشن کوتاه پرداخت کنند.
2. فاندینگ ریت منفی
وقتی نرخ سرمایه مقداری منفی است، نشان میدهد که قیمت قرارداد فیوچرز دائمی کمتر چرا گاهی اوقات شاخص بورس منفی میشود؟ از قیمت بازار اسپات است. در این حالت، افرادی که پوزیشن معاملاتی لانگ دارند، باید مبلغی متناسب با فاندینگ ریت از کاربران با پوزیشن کوتاه دریافت کنند.
آیا فاندینگ ریت با روند قیمت ارزهای دیجیتال همبستگی دارد؟
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، فاندینگ ریت بهنوعی احساسات حاکم در بازار رمزارزها را نیز منعکس میکند. بررسیهای آماری نشان میدهند که همواره، همبستگی معناداری بین میزان فاندینگ ریت در معاملات قراردادهای دائمی و روند حرکت قیمت ارزهای دیجیتال در بازار اسپات وجود دارد. برای مثال، نمودار زیر را مشاهده کنید. در قالب این نمودار تغییرات فاندینگ ریت و قیمت بیتکوین در دوره زمانی سیروزه بررسی شده است. همانطور که در نمودار مشخص است، رابطه مستقیم و معناداری بین این نرخ سرمایه و روند قیمت بیتکوین وجود دارد.
در پایان سال 2021 و ماههای ابتدایی سال 2022، شاهد کاهش قیمت بیتکوین در بازار رمزارزها بودیم. نمودار بهخوبی نشان میدهد که در این بازه زمانی، نرخ فاندینگ معاملات آتی بیتکوین کاهش یافته است. در واقع، اینطور برداشت میشود که معاملهگران، تلاش میکنند قیمتهای قراردادهای فیوچرز با قیمتهای لحظهای در بازار اسپات مطابقت حداکثری داشته باشند.
کدام صرافی کمترین فاندینگ ریت را ارائه میکند؟
بررسیهای ما نشان میدهد که در حال حاضر 9 صرافی بزرگ ازجمله بایننس، FTX، کوکوین و بیتمکس (BitMEX) معاملات قراردادهای آتی دائمی را به مشتریان خود ارائه میکنند. طبیعی است که کاربران به سراغ پلتفرمهایی میروند که فاندینگ ریت، بهطور متوسط در آنها نرخ کمتری داشته باشد، زیرا این موضوع، مستقیم روی میزان سود و زیان آنها در معاملات آتی اثرگذار است.
بررسیهای آماری نشان میدهند که در حال حاضر، متوسط فاندینگ ریت در صرافیهای مطرح حدود 0/007- درصد است. در این بین، متوسط فاندینگ ریت در بایننس 0/008- درصد است که از متوسط صرافیهای دیگر کمتر است؛ به همین دلیل، بیشتر کاربران برای معاملات آتی دائمی به سراغ این صرافی میروند.
همچنین بخوانید: هش ریت (Hash Rate) چیست
سؤالات متداول
1. معنای فاندینگ ریت مثبت چیست؟
فاندینگ ریت را میتوان معیاری برای سنجش تمایل معاملهگران به بازار در نظر گرفت. فاندینگ ریت مثبت نشان میدهد که معاملهگران مایلاند حق بیمه را برای باز نگه داشتن پوزیشنهای بلندمدت (خرید) خود پرداخت کنند.
2. معنای فاندینگ ریت منفی چیست؟
فاندینگ ریت منفی به این معنی است که معاملهگران دارای پوزیشنهای کوتاهمدت (فروش)، باید معادل نرخ فاندینگ، به کاربران دارای پوزیشنهای بلندمدت (خرید) وجوهی را پرداخت کنند.
کلام پایانی
در این مقاله مفهوم فاندینگ ریت را بررسی کردیم. اساساً Funding Rate با هدف تشویق معاملهگران برای باز کردن پوزیشنهایی طراحی شده است که قیمتهای قراردادهای دائمی را همراستا با بازارهای نقدی یا اسپات نگه میدارند؛ بنابراین، بهترین راه برای معاملهگران این است که استراتژیهای معاملاتی خود را برای استفاده از فاندینگ بهمنظور کسب سود در بازارهای متعادل و کمنوسان به کار بگیرند.
آیا شما تاکنون تجربه باز کردن پوزیشنهای معاملات فیوچرز را داشتهاید؟ نظرات و تجربیات خود را در این زمینه با ما در میان بگذارید.